مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل علیه السلام در شعر فارسی صفحه 70

صفحه 70

خیاط تهرانی (تحصیلی)

( و: 1343 ه- . ش)

حضرت عبّاس علیه السلام

-1

باز بحر فکر ما طغیان نمود *** کرد کلکم در محیط خون ورود

بند بندم گشت نالان مثل نی *** در عروقم خون به جوش آمد چومی

لشکر غم خیمه زد اندر دلم *** حس ظاهر شد برون از پیکرم

بین چه آمد بر سر سلطان عشق *** چون مصادف گشته با طوفان عشق

از پی اجرای امر آن جناب *** خواستم تا من کنم پا در رکاب

چون حجب را مرتفع کرد از بصر *** بر دو چشمم کربلا شد جلوه گر

دیدمی آن پرشده چون بحر خون *** کشتی ایمان درآن یم واژگون

پاره پاره جسم انصار خدا *** خفته در خون سر زپیکرها جدا

حضرت عباس علیه السلام با قلبی ملول *** ایستاده نزد فرزند رسول

عرض می کرد او به آن شاه کبار *** مایلم جان در رهت سازم نثار

بعد از آن مالک رقاب نشأتین *** شهریار عالم امکان حسین علیه السلام

مدّتی اندر تفکّر او فتاد *** عاقبت اذن جدل بروی نداد

من به خود گفتم همی یاللعجب *** این جوان از بهر رخصت در تعب

این یگانه مظهر قهر خداست *** این جوان فرزند شاه اولیاست

این بود ریحانه یعسوب دین *** این بود فایق به کل مشرکین

در خروش آید اگر این شیر نر *** از عدو باقی نماند یک نفر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه