سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 119

صفحه 119

روایت اباصلت، و آمدن امام جواد (ع)

در روایت دیگر می خوانیم: امام رضا (ع) به اباصلت فرمود: فردا من بر این فاجر (فاسق یعنی مامون) وارد می شوم، اگر با سر برهنه بیرون آمدم با من سخن بگو که جواب سخنت را می دهم، و اگر با سر پوشیده بیرون آمدن با من سخن مگو

اباصلت می گوید: فردای آن روز شد، امام لباس بیرونی خود را پوشید و در محراب عبادتش نشست و در انتظار بود که ناگهان غلام مامون آمد و به امام گفت: «امیرمؤمنان شما را خواسته هم اکنون خواسته او را اجابت کن».

امام عبا و کفش خود را پوشید و برخاست و به خانه مأمون روانه گردید و من پشت سرش رفتم، تا اینکه امام نزد مامون رسید، دیدم مقداری انگور و میوه های دیگر در جلو مامون است، و در دست مامون خوشه انگوری بود، که قسمتی از آن خورده بود و قسمتی از آن باقی مانده بود، وقتی که مأمون حضرت رضا (ع) را دید، برخاست و با احترام خاصّی با حضرت معانقه کرد و بین دو چشم آن حضرت را بوسید و کنارش نشانید، و سپس همان خوشه را که در دستش بود به آن حضرت داد و گفت: «ای پسر رسول خدا، انگوری بهتر از این انگور ندیده ام بفرمائید بخورید».

امام: چه بسا انگوری که در بهشت است بهتر از این است.

مأمون: از این انگور بخور.

امام: مرا از خوردن آن معاف دار.

مأمون: حتماً باید بخوری، مبادا از اینکه نمی خوری می خواهی ما را به چیزی متهم کنی، با آنهمه اخلاصی که از من می بینی! مأمون آن خوشه را از حضرت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه