سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 169

صفحه 169

و چنین وانمود کن که تو از آنان هستی، و با دادن پول، به تو مطمئن می شوند، سپس صبح و شام نزد مسلم (ع) برو و ببین او در کجا است و چه می کند، و به ما گزارش بده.

معقل همین برنامه را یاده کرد و اطرافیان مسلم (ع) او را از خودشان دانستند تا جائی که اولین نفر که نزد حضرت مسلم (ع) می آمد او بود، و آخرین نفر که از حضورش بیرون می رفت او بود،و همه امور را به ابن زیاد گزارش می داد. (1)

بی وفائی مردم و غریبی مسلم (ع)

به دنبال این گزارشات ابن زیاد دستور داد هانی بن عروه نزد او آمد، و هانی را با وضع دلخراشی بازخواست نمود، و کم کم مردم از ترس جان خود از اطراف حضرت مسلم (ع) پراکنده شدند، کار بجائی رسید که وقتی حضرت مسلم (ع) به مسجد برای خواندن نماز جماعت آمد، (نمازی که دهها هزار نفر شرکت می کردند) سی نفر در نماز مغرب شرکت کردند هنگامی که آن حضرت از مسجد بیرون آمد، وقتی که به «بابُ الْکِندَه» رسید، ده نفر همراه آن حضرت بودند، وقتی که از آن در بیرون آمد، هیچ کس حتی یک نفر با او نماند، و او تنها به راه خود ادامه داد.

آن غریب مظلوم، همچون افراد متحیر گاهی به طرف راست و گاهی به طرف چپ حرکت می کرد تا اینکه وارد یکی از کوچه های کوفه شد و نمی دانست که کجا می رود.

همچنان راه می رفت ناگهان دید بانوئی کنار خانه اش ایستاده و در انتظار پسرش است که از بیرون بیاید، آن بانو «طَوْعه» نام داشت، حضرت مسلم (ع) به او فرمود: «ای کنیز خدا مقداری آب به من بده بیاشامم».


1- ترجمه ارشاد مفید ج2 ص44.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه