سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 173

صفحه 173

بار دیگر محمدبن اشعث گفت: دروغ به تو نگویند و فریبت ندهند، تو در امان هستی، اینها (ابن زیاد و...) پسر عموهای تو هستند، تو را نخواهند کشت.

حضرت مسلم (ع) که بر اثر سنگ پرانی و تیر اندازی دشمن،بدنش پر از زخم شده بود، و خون زیاد از بدنش ریخته بود، اندکی آرام گرفت و نتوانست به جنگ ادامه دهد، کنار دیوار رفت و به دیوار خانه طوعه تکیه کرد، تا بار دیگر آماده گردد.

باز محمدبن اشعث گفت: تو در امان هستی، فرمود: «آیا من در امان هستم؟» همه گفتند در امان هستی.

در این هنگام استری آوردند و حضرت مسلم را بر آن سوار نمودند، ولی همان دم امان خود را شکستند، به طرف او جمع شده و شمشیرش را از دستش گرفتند، قطرات اشک از چشمان مسلم (ع) سرازیر شد و فرمود:

هذا اَوَّلُ الغَدَرِ.

: «این نخستین حیله شما است که امان را شکستید.» (1)

گفتگوی مسلم (ع) و ابن زیاد

حضرت مسلم (ع) را اسیر کرده نزد ابن زیاد آوردند.

وقتی که مسلم (ع) وارد بر ابن زیاد شد، سلام نکرد.

پاسبانی گفت: به امیر و فرماندار سلام کن.

مسلم (ع) به او گفت: ساکت باش وای بر تو، او امیر و فرماندار من نیست.

ابن زیاد گفت: اشکالی ندارد، سلام کنی یا نکنی کشته خواهی شد.

مسلم (ع) گفت: اگر تو مرا بکشی تازگی ندارد، بدتر از تو بهتر از مرا کشته است...


1- اعلام الوری ص225-226 - اعیان الشیعه ج1 ص592.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه