سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 217

صفحه 217

حُرّ سر راه کاروان را گرفت و مانع شد، امام به حُرّ فرمود: مادرت به عزایت بنشیندا از ما چه می خواهی؟».

حُرّ گفت: اگر از عرب غیر تو نام مادرم را این گونه به زبان می آورد من هم نام مادرش را می بردم، ولی سوگند به خدا جز اینکه مادرت را به بهترین وجه یاد کنم، راهی ندارم.

امام فرمود: اکنون چه می خواهی؟

حُرّ گفت: مامورم شما را به کوفه نزد ابن زیاد ببرم، گفتگو ادامه یافت و سرانجام حُرّ گفت: حقیقت این است که من قصد جنگ با شما ندارم، مأمورم از شما جدا نگردم تا به ابن زیاد نامه بنویسم و از سوی ابن زیاد پیام جدیدی برسد، امیدوارم بین ما حادثه بدی رخ ندهد.

سپس حُرّ به قول خودش خواست امام را نصیحت کند، عرض کرد: «ای حسین! برای خدا جانت را حفظ کن، من یقین دارم که اگر جنگ کنی کشته می شوی».

امام فرمود:

اَفَبِا الْمَوتِ تُخَوِّفُنِی، وَ هَلْ یَعْدوبِکُمْ الْخَطْبُ اِنْ تَقْتُلُونی.

: «آیا مرا از مرگ می ترسانی، و آیا با کشتن من، کار شما سامان می یابد؟».

اشعار پر معنای امام حسین (ع)

در پایان گفتگو، امام به حُرّ فرمود: من همان را می گویم که یکی از مسلمین دودمان اَوْس وقتی که می خواست رسول خدا (ص) را یاری کند، پسر عمویش به او گفت: کجا می روی؟ کشتن در کار است، او در پاسخ این اشعار را خواند:

سَأَمضِی وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی *** اِذا ما نوی حَقَاً و جاهَدَ مُسْلِماً

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه