سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 247

صفحه 247

اشاره

در همان صبح عاشورا در حمله اول ، وقتی که حرّ دید جریان جنگ در کار است، به عمر سعد گفت: آیا به جنگ با امام حسین (علیه السلام) تصمیم گرفته ای؟

عمر سعد گفت: «آری به خدا، جنگی که آسانترین آن افتادن سرها و بریدن دستها باشد» از طرفی شنید امام حسین (علیه السلام) می گوید:

اَما مِن مُغِیثٍ یُغِیثُنا لِوَجَهِ الله اَما مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسُولِ الله

آیا دادرسی نیست که برای رضای خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاع کننده ای نیست که از حرم رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) دفاع کند.»

حرّ به کنار لشگر رفت، مردی از قبیله او بنام قرّه بن قیس نزدش بود، به او گفت: ای قرّه! آیا امروز اسب خود را آب داده ای؟ قرّه جواب داد : نه، حرّ گفت: آیا نمی خواهی آن را آب دهی؟

قرّه می گوید؟ به خدا من گمان کردم، حر می خواهد از جنگ کنار برود و خودش ندارد من او را در آن حال ببینم، گفتم: من اکنون می روم و اسبم را آب می دهم، او کم کم کنار رفت و اندک اندک به نزد حسین (علیه السلام) رفت، یکی از سربازان دشمن به نام مهاجر به حرّ گفت: چه می خواهی بکنی؟ آیا می خواهی به حسین حمله کنی؟ حرّ جوابش نداد ولی لرزه اندامش را گرفت.

مهاجر گفت: به خدا در هیچ جنگی تو را چنین ندیده بودم که این گونه بلرزی و اگر به من می گفتند دلیرترین مرد کوفه کیست؟ تو را معرفی می کردم، پس این چه ترسی است که در تو می نگرم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه