سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 297

صفحه 297

ملاقات زهیر بن قین وعباس علیه السلام

حضرت عباس علیه السلام روز عاشورا سوار بر اسب اطراف خیام می گشت و نگهبانی می کرد و مراقب بود تا دشمن جلو نیاید.

در این هنگام زهیر بن قین (یکی از یاران باوفای امام حسین ) نزد عباس علیه السلام آمد و عرض کرد: در این وقت آمده ام تا تو را به یاد سخن پدرت علی علیه السلام بیندازم، عباس علیه السلام که می دید خیام اهلبیت در خطر تهدید دشمن است از اسب پیاده نشد و فرمود: مجال سخن نیست ولی چون نام پدرم را بردی نمی توانم از گفتارش بگذرم، بگو که من سواره می شنوم

زهیر گفت: پدرت هنگامی که خواست با مادرت ام البنین علیه السلام ازدواج کند به برادرش عقیل فرموده بود زن شجاعی از خاندان شجاع برایم پیدا کن زیرا می خواهم فرزند شجاعی از او به دنیا بیاید و حامی و ایثارگر فداکار برای برادرش حسین علیه السلام باشد. بنابر این ای عباس، پدرت تو را برای چنین روزی (عاشورا) خواسته است مبادا کوتاهی کنی.

غیرت عباس با شنیدن این سخن به جوش آمد و چنان پا در رکاب زد که تاسمه رکاب قطع گردید و فرمود: ای زهیر! آیا با این گفتار می خواهی به من جرات بدهی سوگند به خدا هرگز دست از برادرم برنمی دارم و در حمایت از حریم او کوتاهی نخواهم نمود.

وَاللهِ لاَرَیَتُکَ شَیئاً ما رَاَیتَهُ قَطُّ.

به خدا قسم فداکاری خود را به گونه ای ابراز کنم و به تو نشان دهم که هرگز نظیرش را ندیده باشی.

آنگاه عباس علیه السلام به سوی دشمن حمله کرد آن گونه که گوئی شمشیرش آتشی است که در نیزار افتاده است تا اینکه صد نفر از قهرمانان دشمن را کشت.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه