سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 75

صفحه 75

عبدالملک بود.

در این دوران، امام باقر (ع) و یارانش شدیداً تحت نظر و سانسور بودند، صفوان بن یحیی از جدّش محمد نقل می کند: به در خانه امام باقر (ع) رفتم و اجازه ورود خواستم، به من اجازه ندادند ولی به دیگری اجازه دادند، به منزل بازگشتم در حالی که بسیار ناراحت بود، بر روی تختی که در حیاط بود دراز کشیدم و غرق در فکر بودم که چرا امام به من بی اعتنایی کرد، و با خود می گفتم فرقه های مختلف مانند زیدیه و حروریه و قدریه و... به حضور امام می روند و تا ساعتها نزد امام می مانند، ولی من که شیعه هستم این طور؟!

در این فکرها غوطه ور بودم، ناگهان صدای در را شنیدم، رفتم در را باز کردم دیدم فرستاده امام باقر (ع) است و می گوید: همین اکنون به حضور امام بیا، لباسم را پوشیدم و به حضور امام رفتم، به من فرمود: «ای محمد! حساب قدریه و حروریّه و زیدیّه و.... نبود، بلکه ما از تو کناره گرفتیم به خاطر این و آن» (یعنی جاسوسان حکومت دوستان ما را نشناسند که باعث آزار آنها گردند) من این گفتار امام باقر (ع) را پذیرفتم و خیالم راحت شد. (1)

امام باقر (ع) در زندان

وجود مقدّس امام باقر (ع) و روش و حرکات او در مدینه، گرچه مبارزه رو در رو و علنی با دستگاه طاغوتی هشام نبود، ولی همه آن برنامه ها نشانه یک نوع مخالفت با آن دستگاه بود، سرانجام هشام تصمیم گرفت تا آن حضرت را از مدینه به شام تبعید کند.

مأمورین، آن حضرت را با پسرش امام صادق (ع) از مدینه به شام آوردند، و برای اهانت به مقام آن حضرت سه روز به او اجازه ورود به نزد هشام ندادند، و حتی


1- رجال کشی ص223- بحار ج 46 ص371
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه