تیشه‌های اشک (مجموعه اشعار آئینی و مداحی ویژه ایام فاطمیه) صفحه 207

صفحه 207

چیزی نخواستم که در این سال‌ها ولی

از این به بعد جان تو و جان زینبم

قلبم برای بوسه‌ی بر روش لک زده

بگذار ماهِ صورت او را روی لبم

حالا که می‌روم به ملاقاتِ با پدر

من را نگاه کن وَ ببین که مرتبم؟

می‌خواستم فدای تو گردم تمام عمر

با ضربه‌ی غلاف رسیدم به مطلبم

***علی اصغر ذاکری***

این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه