زمزمهی عشق صفحه 216

صفحه 216

پای زمین روی زمین خشکیده بر جای

گویا قیامت ناگهان گردید بر پای

دیگر علی بود و خداوند جلی بود

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه» فریادِ علی بود

بشکست پشت دین حق یکباره بشکست

ابرِ عزا بر چهرهی خورشید بنشست

دیگر علی تنهاترین مرد زمان، نیست

ای وای! بی حیدر چگونه میتوان زیست؟

عزم سفر

آن شب علی در سینه، سودایِ دگر داشت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه