مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 105

صفحه 105

من که در سنّ جوانی ظلم ها شد بی حسابم

اولیاء سیراب اند از جام ولایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

آن ستم گر سال ها لرزاند جان و پیکرم را

از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را

بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را

با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را

دوست دارم دوستانم اشگ ریزند از برایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

محنت و اندوه من بسیار بود و عمر من کم

چشم بستم دست شستم از جهان با یک جهان غم

گر چه هر دم ظلم و طغیان دیدم و بستم فرو، دم

سرکشد سوز دلم از شعله های نخل «میثم»

خوش بُود با نظم او جاری شود اشگ عزایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی

غلامرضا سازگار

گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی

دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی

نداشت طوطی جانم هنوز لانه به جسمم

که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی

صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا

صفاست در حرم با صفای حضرت هادی

مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی

کشند منّت و عطای حضرت هادی

زدست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم

شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی

درندگان زمین التجا برند به سویش

پرندگان هوا در هوای حضرت هادی

اگر به سامره ام اوفتد گذر سر و جان را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه