مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 115

صفحه 115

چیزی اگر از حدّ جسارت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم

اندیشۀ من شاخۀ خشکی ست بیا تا

با بارشت از میوۀ علمت بنویسم

ای مهبط وحی! ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه ی حکمت بنویسم

حالا که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه! ای دهمین ذکر مجیبّ الدعواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند: "و کُنتم شفعایی"

بگذار از اسباب شفاعت بنویسم

از خون گلویی که به قنداقه نشسته

از دست قلم گشته ی غیرت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم

از مردمِ نامرد شکایت بنویسم

از حمله ی بر خانه ات، از بام بگویم

از بستنِ دستِ علویت بنویسم

از زهر جگر سوز نوشتم، که بسوزم

از تشنگی ات وقت شهادت بنویسم

از رفتن با پای پیاده پی مرکب

از ماندن در هُرم حرارت بنویسم

شب بزم شراب، آیه تطهیر، تعارف

باید چقدر ذکر مصیبت بنویسم

امشب چقدر سامره نزدیک به شام است

کوتاه شده است فاصله راحت بنویسم

از روی سرِ بر سر نی روضه بخوانم

از خط کبودیِ اسارت بنویسم

هشتاد زن و بچۀ در سلسله بسته

هر سلسله را غرق جراحت بنویسم

سخت است سه ساله وسط بزم پیاله

سخت است که از چشم حقارت بنویسم

یک بار دگر نقطه سر خط بنویسم

بر منتقمش نامۀ دعوت بنویسم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه