مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 116

صفحه 116

آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته

وحید قاسمی

آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته

مادرت را باز در هول و وَلا انداخته

کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب

در کنار بستر تو مرگ جا انداخته

پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای

خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته

رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود

زهر، لب های تو را از ربنا انداخته

تشنگی بی رحم تر از نیزۀ زیر گلوست

تارهای صوتی ات را از صدا انداخته

جام می شرمندۀ اندوه چشمانت شده

ماجرا را گردن شام بلا انداخته

شام گفتم، خیزران آمد به یادم "وای وای"

گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته

آن نازنین که وصف جمالش خدا کند

سید رضا موید

آن نازنین که وصف جمالش خدا کند

امشب خدا کند که نگاهی به ما کند

آن دلنوازِ از دل و از جان عزیزتر

باشد که درد جان و دل ما دوا کند

آن بی نیاز از همه غیر خدا خوش است

ما را گره ز کار فرو بسته وا کند

آن محو ذات خالق و بی اعتنا به خلق

شاید به ما شکسته دلان اعتنا کند

آن چشمۀ دعا که دعا مستجاب از اوست

چون می شود به حالت ما هم دعا کند

پیوند خورده زندگی ما به مهر او

این رشته را کس نتواند جدا کند

عالم به خوان رحمت او میهمان ولی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه