مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 142

صفحه 142

من آمدم که بگویم به تو سپاسم را

و جمع می کنم این بار من حواسم را

که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز

به غیر کوی شما دست التماسم را

برای آنکه بیایم به محضرت آقا

روا بُود که مرتّب کنم لباسم را

برای جلب نظر از شما بسوی خودم

من استفاده کنم عطر ناب یاسم را

میان آیِنه کاری چنان شدم تکثیر

هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را

به غیر نان شما که نخورده ام هرگز

ببین زبان و دهان نمک شناسم را

میان دغدغه ها عطر عاشقی آید

فرو نشاند در این دل غم و هراسم را

دلم کنار شما خانه در فلک دارد

جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد

برای ذات خداوند امتدادی تو

دوباره نور خدا را به سینه دادی تو

زمینِ مُرده ی مردم دوباره احیا شد

از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو

تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی

که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو

تو از مریضی هر شیعه غصّه می خوردی

ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو

تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر

رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو

نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را

به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را

به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر

دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر

من از ولایت تو آبرو گرفتم پس

کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه