مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 174

صفحه 174

داده است خداوند به فضل تو گواهی

در کودکی ات سینه پر از علم الهی

دادی خبر از ابر و هوا و یم و ماهی

مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی

گویی که شراری شد و یکباره برافروخت

در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت

در سن طفولیتت ای عالِم عالَم

علم ازل و علم ابد بود مجسم

زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم

نه زادۀ اکثم که تمام علما هم

تا زنگ ز آینۀ دل ها همه شوید

قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید

من سائل لطف و کرمت بودم و هستم

هر جا که روم در حرمت بودم و هستم

یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم

موری سر خاک قدمت بودم و هستم

با آن که گناهم را دانستی و دانی

آنی ز دل خویش نراندی و نرانی

هر چند که دائم خجلم از گل رویت

سوگند به رویت نروم از سر کویت

امروز دگر گشتم ریگ ته جویت

ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت

تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی

بر دشمن خود هم درِ این خانه نبندی

من شاخۀ خاری به گلستان شمایم

هر جا بنشینم به سر خوان شمایم

یک عمر نمک گیر نمکدان شمایم

از لطف شما نیز ثناخوان شمایم

ای چشم تو چشم کرم و لطف الهی

باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی

بر آن شدیم باز که دلبر بیاوریم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه