مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 208

صفحه 208

ای کوه ما به دامنه ات تکیه داده ایم

از دامنت تکان مده گرد و غبار را

در سایه سار امن تو بودن سعادت است

مردن برای عاشقت عین شهادت است

ما را گدای سفره نانت نوشته اند

یعنی همیشه بر سر خوانت نوشته اند

ابروت ذوالفقاری و مژگان تو خدنگ

ما را اسیر تیر و کمانت نوشته اند

در چاه های کوفه شبیه کبوتران

مهمان چشم اشک فشانت نوشته اند

تو آن چنان کریمی و من این چنین گدا

اصلا مرا چنین و چنانت نوشته اند

در بارش بلا و در ایام فتنه ها

ما را به زیر چتر امانت نوشته اند

تو آمدی که رنج بشر مختصر شود

سادات فاطمی زمین بیشتر شود

آیات مؤمنون لبت را شنیده ایم

جز احترام پاسخ آن را ندیده ایم

پیغمبر خدا به لبت بوسه بوسه زد

اوصاف گریه کردنشان را شنیده ایم

تاریخ را ورق زدم و چند سال بعد

حالا به ماجرای حسینت رسیده ایم

حالا به ماجرای همان خواهری که گفت

دیگر بس است قاری قرآن بریده ایم

از صبح لا به لای اهالی شهر شام

بر شانه بار طعنه و تهمت کشیده ایم

با چوب خیزران لب ارباب پاره شد

حرف از غنایم و دو عدد گوشواره شد

باز امشب نقش خورشیدی منور می کشند؟

سید هاشم وفایی

باز امشب نقش خورشیدی منور می کشند؟

یا که تصویری ز روی ماه حیدر می کشند

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه