مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 288

صفحه 288

سر خود را گذاشت بر سر تو

بوسه ای زد به خون حنجر تو

روح از پیکرش که غارت شد

کفنش جامه ی اسارت شد

او شبیه تو بی کفن رفته

سوخته، پاره پیرهن رفته

زخم خورده، شکسته تن رفته

موسپیدی او به من رفته

پیکرش را سیاه تا دیدم

روضه ی قتلگاه را دیدم

شمر سمتت دوید، یادم هست

خنجرش را کشید، یادم هست

حنجرت را برید، یادم هست

ناله ام را شنید، یادم هست

روبروی نگاه مادر تو

رفت بالای نیزه ها سر تو

سر به دریای غم ها فرو می کنم

حبیب الله چایچیان

سر به دریای غم ها فرو می کنم

گوهر خویش را جستجو می کنم

من اسیر توام، نی اسیر عدو

من تو را جستجو کو به کو می کنم

تا مگر بر مشامم رسد بوی تو

هر گلی را به یاد تو، بو می کنم

استخوانم شود آب از داغ تو

چون تماشای آب و سبو می کنم

صبر من آب چشم مرا سد کند

عقده ها را نهان در گلو می کنم

تا دعایت کنم در نماز شبم

نیمه شب با سرشکم وضو می کنم

هم کلامم تویی روز بر روی نی

با خیال تو شب گفتگو می کنم

جان عالم تو هستی و دور از منی

مرگ خود را دگر آرزو می کنم

حال اطفال خود، ای پیش رو قافله! بین

جودی خراسانی

حال اطفال خود، ای پیش رو قافله! بین

گردن سلسله ای ، بسته به یک سلسله بین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه