مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 298

صفحه 298

دختر اوّل امام علی

داده اش اختیار تام علی

کربلا فاطمه است و شام علی

لب اگر وا کند تمام علی

کوفه را بس که زیر و رو کرده است

مانده ام خانم است یا مرد است

کربلا غیر او مدار نداشت

مثل زینب به غم دچار نداشت

گر چه غیر از دو چشم تار نداشت

به کسی جز حسین کار نداشت

پلک زد دید نور عینش نیست

عشق دیرینه اش حسینش نیست

کربلایی که باورش را برد

بال پرواز بپّرش را برد

قاسم و عون و اکبرش را برد

احترامات معجرش را برد

بی ابالفضل و بی مبارز شد

بی ابالفضل و بی محافظ شد

کربلایی که قامتش خم شد

نصف روزی که غم دمادم شد

ترس یک چیز داشت آن هم شد

بدنی پیش چشم او کم شد

مرکبی پر ز زخم خون یال است

تشنه ای روی خاک گودال است

روی تل ناله زد دگر نزنید

به زمین خورده بر کمر نزنید

نیزه از پشت بی خبر نزنید

از پس و پیش آن قدر نزنید

ذره ای رحم دخترش اینجاست

نزنیدش، که مادرش اینجاست

ای جماعت شکسته بال و پر است

دین ندارید او که یک نفر است

گرچه هر آمدی به قصد سر است

دور پیراهنش شلوغ تر است

ضربه ها از قفا سری را برد

دستی از پشت معجری را برد

پای شلاق در میان آمد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه