مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 299

صفحه 299

از میان حرامیان آمد

یا علی گفت و نیمه جان آمد

مثل زهرا دوان دوان آمد

خیمه در ازدحام می سوزد

وای دارد امام می سوزد

حرم با تفاخرش می سوخت

چشمهای تحیرش می سوخت

رشته نخ های چادرش می سوخت

با صبوری دل پرش می سوخت

همه عالم فدای تکبیرش

شد نجات امام تدبیرش

سربلندی که سر به زیر شده

دلش از این زمانه سیر شده

بی حسینش چقدر پیر شده

ظاهرا گرچه او اسیر شده

یاد سقا دلش بهانه گرفت

علمش را به روی شانه گرفت

شد علمدار با وقار خدا

روی دوشش گرفت بار خدا

مظهر صبر و اقتدار خدا

فصل پاییزی بهار خدا

قاری نی چه خواهری دارد

که مقام پیمبری دارد

طعم هجران چشیده برگشته

باغ گل رفته چیده برگشته

رنگ و روی پریده برگشته

این خمیده خمیده برگشته

غصه اش داغ عالمین شده

اربعینیست بی حسین شده

چشم از گریه ها تری دارد

نه دگر بال نه پری دارد

تا بگوید چه پیکری دارد

دردِ دل های خواهری دارد

تار مویم ببین خودش کافیست

رنگ و رویم ببین خودش کافیست

راهم افتاد تا کجا دیدی؟

غیرت الله من، مرا دیدی؟

زینب و چشم بی حیا، دیدی؟

چشم بستی به نیزه تا دیدی...

بی علمدار می رود زینب

کوچه بازار می رود زینب

قاری من بخوان دلم تنگ است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه