مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 328

صفحه 328

تا صبح حالم از دمِ افطار روشن است

این سال ها که سخت گذشته برای من

هر لحظه اش زِ آه شرربار روشن است

یکجا بلای شیعه به جانم خریده ام

آثارِ آن به جسمِ منِ زار روشن است

معلوم تا شود به سرِ من چه آمده

از صورتم که خورده به دیوار روشن است

حرفی زِ استخوانِ صبورم نمی زنم

از ساقِ پام شدّتِ آزار روشن است

جسمم کبود هست ، ولی غیر عادی است !

حتّی به زیرِ سایه ی دیوار روشن است !

زنجیر را که عضوِ جدیدِ تنم شده

پنهان نکرده ام ، همه اَسرار روشن است

من دیده بسته ام به همه جز رضای خود

چشمم فقط به دیدنِ دلدار روشن است

سلام خدا و سلام پیمبر

غلامرضا سازگار

سلام خدا و سلام پیمبر

سلام امامان به موسی بن جعفر

شهنشاه ملک وسیع الهی

که امرش بود حکم خلاق داور

ولی خدا، هفتمین حجت حق

دُر ناب شش یم، یم پنج گوهر

به جن و بشر تربتش کعبۀ دل

به ارض و سما طلعتش نورگستر

فروغ رخش تا ابد عالم آرا

کلام خوشش همچنان روح پرور

خداوند خلق و خداوند خصلت

خداوند خوی و خداوند منظر

به پایش فشاندند لاهوتیان جان

به خاکش نهادند قدوسیان سر

ملایک گشودند از چار جانب

به خاک قدم های زوار او پر

ببر عرض حاجت سوی کاظمینش

بگیر از در او مراد مکرر

اگر امر می کرد ذات الهی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه