مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 329

صفحه 329

چو جدش علی در گرفتی ز خیبر

و یا آن که می کرد مه را دو قسمت

به انگشت سبابه همچون پیمبر

که اعجاز او بُود اعجاز احمد

که بازوی او بُود بازوی حیدر

عنایات او بر ملک بُود هادی

اشارات او بر فلک بُود رهبر

خداوند را گشته زائر هر آن کو

شود زائر آن بتول مطهر

کلامش بشر را چراغ هدایت

مقامش ملک را بُود فوق باور

تو او را به تاریکی حبس دیدی

دمی باز کن چشم دل را و بنگر

که ماه است پروانۀ شمع رویش

که مهر است در بحر نورش شناور

به حبس عدو پیکرش آب گردید

امامی که جان بود مهرش به پیکر

سرشکش به هجران معصومه جاری

خیال رضا را گرفته است در بر

به غیر از خدا کس ندید و نداند

که بر او چه آمد ز خصم ستمگر

کبودی اندامش از تازیانه

بود ارث عمه بود ارث مادر

امامی که یار همه خلق بودی

غریبانه جان داد بی یار و یاور

خدایا! که دیده است زیر شکنجه

همای ولایت زند در قفس پر؟

بنالید یاران! برای امامی

که تابوت او بود یک تختۀ در

بنالید بر آن امام غریبی

که زهر جفا در دلش ریخت آذر

در آن حبس تاریک دربسته هر شب

ملاقاتی اش بود زهرای اطهر

سزد از شرار غمش خلق، «میثم»!

بسوزند چون شمع؛ از پای تا سر

مشکل گشای کارها باب الحوائج

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه