مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 331

صفحه 331

ذکر الهی را عجب محسوس می گفت

«سبحانکَ» «قدّوس» «یا قدّوس» می گفت

یک بار نه ... بلکه هزاران بار افتاد

در لحظه ی برخاستن بسیار افتاد

دستش ز روی شانه ی دیوار افتاد

آن لحظه یاد مادرش انگار افتاد ...

زنجیرها تاب و توانش را گرفتند

یک عدّه ای نامرد امانش را گرفتند

آقای ما در سینه اش دردی کهن داشت

هر شب نگهبانی پلید و بد دهن داشت

رنگ کبود و زخم هایی بر بدن داشت

از بس که زندان بان او دست بزن داشت

صبرش به زیر تازیانه ها محک خورد

مانند زهرا مادرش خیلی کتک خورد

یک تخته ی در عهده دار بردنش بود

هر چند که زنجیرها دور از تنش بود

اما هنوز آثار آن بر گردنش بود

شکر خدا که بر تنش پیراهنش بود

دیگر سر او زیر دست و پا نیفتاد

بر دختر او چشم خیلی ها نیفتاد

ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی ابن جعفر

غلام رضا سازگار

ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی ابن جعفر

ای همه آزادگان را مقتدا موسی ابن جعفر

ای که در حبس بلا بودی به فرمان الهی

هم قدر را هم قضا را رهنما موسی ابن جعفر

با نگاه نافذت ای موسی آل محمد

شد عصا در دست موسی اژدها موسی ابن جعفر

در دل مطموره ها داری به فرمان الهی

حکمرانی بر سماوات العلی موسی ابن جعفر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه