مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 349

صفحه 349

چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم

گشته عضوی از تنت زنجیرهای گردنت

علیرضا عنصری

گشته عضوی از تنت زنجیرهای گردنت

پاره پاره جای شلاق است روی پیرهنت

غیر این زندان ، زندانهای دیگر هم که بود

قصدشان آزار بود اینجا اگر آوردنت

ضربه می خوردی ولی نیزه به پهلویت نرفت

جای شکرش هست با شلاق می آزردنت

پیکرت محصور بود اما لگد رویت نخورد

زلف تو درهم ولی دستی به گیسویت نخورد

چشم تو می دید اما خواهرت پیشت نبود

لحظه ی آزردن تو دخترت پیشت نبود

روی تخته پاره ای اما کفن داری بس است

پیکرت عریان نشد یک پیرهن داری بس است

ساق پای تو شکسته پیکرت خاکی نشد

با جسارت های چکمه حنجرت خاکی نشد

بر سر بازار ناموس تو آواره نشد

پیش چشم هیز این مردم که بیچاره نشد

زیر گل مدفون شدی سنگی نیامد سمت تو

چکمه های چل تنه جنگی نیامد سمت تو

از تمام آل تو موی کسی عریان نشد

در میان جمعیت روی کسی عریان نشد

به لطف حضرت حق حس معنوی دارم

علیرضا خاکساری

به لطف حضرت حق حس معنوی دارم

به شوق خواندن مرثیه مثنوی دارم

فضای خانه ی دل را حسینیه کردم

و اشک مادر سادات را در آوردم

دلا بسوز به سوز دل امام رضا

به روضه ای که شده قاتل امام رضا

دلا بسوز که در سینه غم شرربار است

دلا بسوز که معصومه اش عزادار است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه