مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 48

صفحه 48

علم تو، علم خداوند جلیل

وحی باشد بر لبت بی جبرییل

از درخت علم، بَر داریم ما

وز تو صد دریا گهر داریم ما

بس حدیث معتبر داریم ما

از شما کی دست برداریم ما؟

یابن زهرا سر برآور باز هم

«جابر جُعفی» بپرور باز هم

یابن زهرا گر چه با بغض تمام

حرمتت گردید پامال «هشام»

بر تنت آزار آمد صبح و شام

تو امامی، تو امامی، تو امام

نور از هر سو که خیزد، دیدنی ست

چهرۀ خورشید کی پوشیدنی ست؟

تو خزانِ باغ زهرا دیده ای

تو تن بی سر به صحرا دیده ای

گردن مجروح بابا دیده ای

بر فراز نیزه سرها دیده ای

کاش می دیدم چه آمد بر سرت

یا چه کرده کعب نی با پیکرت؟

تو چهل منزل اسارت دیده ای

از ستمکاران جسارت دیده ای

خود عزیزی و حقارت دیده ای

تشنگی و قتل و غارت دیده ای

چار ساله، کوه ماتم برده ای

مثل عمه، تازیانه خورده ای

شام بود و مجلس شوم یزید

چشم تو چوب و لب خشکیده دید

گه سکینه ناله از دل می کشید

گاه زینب جامه بر پیکر درید

چشم بر رگ های خونین دوختی

سوختی و سوختی و سوختی

ای دل شیعه چراغ تربتت

دیده ها دریای اشک غربتت

سال ها بر دوش کوه محنتت

روز و شب پامال می شد حرمتت

ظلم دیدی در عیان و در خفا

تا شدی مسموم از زهر جفا

ای به جانت از عدو رنج و عذاب

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه