مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 72

صفحه 72

دل پر صبر و قرارم به صدا آوردند

گاه در بزم شرابی ز جفا آوردند

گاه در مجلس اغیار مرا آوردند

بارها در نظرم کرب و بلا آوردند

کاروانِ اُسرا در نظرم می آمد

مجلس شام بلا در نظرم می آمد

یاد آن بزم شرابی که میان اُسرا

عمه ام بود و همه قافلۀ کرب و بلا

بسته در سلسله ای سلسلۀ آل عبا

وسط طشتِ طلا بود سر خون خدا

بزم مشروب کجا و حرم آل کسا

جمع کفار کجا جمع عزیزان حسین

تهمت زشت کنیزی به یتیمان حسین

شعلۀ فتنه کفار بر افروخته بود

صورت ماه یتیمانِ حرم سوخته بود

چشم حضّار به ناموس خدا دوخته بود

غصّه جدّ غریبم به دل اندوخته بود

زینب از مادر خود فاطمه آموخته بود

عمۀ مقتدرم خطبۀ غرّا می خواند

و سر خون خدا سورۀ طه می خواند

خیزران بود که روی لب و دندان می زد

بر لب ماه نه بر ناطق قرآن می زد

بانویی بر سر خود لطمه فراوان می زد

این رباب است که بوسه به سر از جان می زد

باز هم حرمله ای طعنه به مهمان می زد

داغ شش ماهه فراموش نمی گردد آه

نالۀ فاطمه خاموش نمی گردد آه

کسی که بندۀ خاص خدای یکتا بود

سید هاشم وفایی

کسی که بندۀ خاص خدای یکتا بود

وجود اطهر او در هجوم غم ها بود

هماره ذکر خداوند بر لبش گل کرد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه