مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 73

صفحه 73

همیشه گلشن محراب از او مصفا بود

ز دشمنان که بر او عرصه تنگ میکردند

ولی اعظم حق را چه بیم و پروا بود

قدم به برکه شیران اگرچه او بگذاشت

وحوش را سر بوسه به خاک آن پا بود

اگرچو جّد غریبش علی به خانه نشست

به یاد غُربت درد آشنای بابا بود

اگرچه ریخت شبانه به خانه اش دشمن

نداشت بیم ز خصم و به یاد زهرا بود

ز زهر دشمن ظالم، ز پا فتاد کسی

که پاره های دل او پُر از خدایا بود

دریغ ودردکه گلچین زکینه پرپرکرد

گلی که زینت گلزار سبز طاها بود

امام عسکری از ماتمش سیه پوشید

غبار غم ز سرا پای او هویدا بود

شبی که شمع وجودش خموش شد ،دیدند

فضای سامره تاریک و غرق غوغا بود

زخاک سامره اش نور بر فلک تابد

که او تجّلی آئینه های تقوا بود

ز ماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت

که داغ او به دل لاله های صحرا بود

سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش

مهدی رحیمی

سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش

ماه را شرمندهء خود می کند زیبایی اش

می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش

می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش

لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می رسد

آن کسی که«جامعه»بوده دم لالایی اش

«جامعه»«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست

نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه