مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 82

صفحه 82

هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است

با ضریح تخته ای ات اشک در می آوری

ای فدای نام تو جان تمام شیعه ها

ایهاالهادی النقی تو یک علی دیگری

درخرابه جاگرفتی پیش یک دسته گدا

پادشاهانه نشستی در کنار نوکری

نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات

قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری

بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت

درمیان شعله دست و پای یک مادر نسوخت

گرچه بر روی لبت نامی به جز مادر نبود

روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود

آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست

در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود

دور تو پر بود از نامردهای سامرا

در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود

دور تو کف می زدند وعده ای باده به دست

سخت بود اما کنارت خواهری مضطر نبود

گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی

دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود

جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب

خیزران بالا نمی آمد لبی هم تر نبود

خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان

خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود

وای از شام بلا و مجلس شوم یزید

بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید

وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید

یاسین قاسمی

وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید

ما را برای دور تو بودن گدا کشید

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه