مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 87

صفحه 87

تو اختر برج نبوی شمس هدائی

ماه علوی آینۀ حسن خدائی

فرماندۀ ملک قدر و جیش قضائی

آری تو علی ابن جواد ابن رضائی

خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند

ارواح رُسُل روح ولایت ز تو دارند

ای گوهر توحید به درج دهن تو

روئیده به هر سو گل وحی از چمن تو

انوار خدا در تو و حُسن حَسن تو

ما جامعه داریم ز فیض سخن تو

زین جامعه دل سوی تولای تو راهیست

هرجمله آن جلوه ای از وحی الهیست

تو آیۀ تطهیری و رجس از تو بدور است

دل جای خدا و دهنت چشمۀ نور است

وای از متوکل که چه بی شرم و جسور است

مست می و مست ستم و مست غرور است

با آن شرف و عزتت ای روح معانی

می خواست که در محفل او شعر بخوانی

خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش

بر خاک فکندی ز بر تخت غرورش

گفتی سخن از آدمی و تنگیِ گورش

افتاده به تن لرزه بدان قدرت و زورش

لرزید ولی در پی اظهار ندامت

می زد همه دم تیشه به طوبای امامت

فریاد که زد زهر ستم شعله بجانت

افسوس که مسموم شدی چون پدرانت

اوخ که ز تن رفت برون تاب و توانت

سوزد جگرم بر تو و غم های نهانت

هرکس که به دل سوز و به سر شور تو دارد

باشد که به خاک حرمت چهره گذارد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه