مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 89

صفحه 89

هرچند بارها هدف دشمنان شدی

دیروز گنبد حرمت ریخت بر زمین

امروز نیز هجمه ی زخم زبان شدی

سیلی محکمی زده نامت به دشمنان

تو خار چشم طرح زنا زادگان شدی

آقا غرور سینه زنانت شکسته شد

حرمت شکسته ی ستم این و آن شدی

اینک بگو که شیر درآید ز پرده باز

وقتی دوباره سخره ی نا بِخردان شدی

گاهی بلاکش ستم ناروا شدی

گاهی پیاده در پی مرکب روان شدی

گاهی به یاد کرب و بلا گریه کردی و

گاهی کنار قبر خودت روضه خوان شدی

گاهی تو را به مجلس مِی بُرد دشمنت

پر غصه از تعارف نامحرمان شدی

گیرم تو را به بزم شرابی کشیده اند

کی میهِمان طشت زر و خیزران شدی

بزم شراب رفتی و یاور نداشتی

با یاد عمه جان خودت خون فشان شدی

تا مقیم سرزمین آشنایی می شوم

محمد جواد غفاریان

تا مقیم سرزمین آشنایی می شوم

فارغ از حزن و غم و درد و جدایی می شوم

وقت تسبیح و مناجات سحر با یاد دوست

بیقرار و مست جام ربنایی می شوم

التماسم پای تا سر، مستمند حاجتم

چون دخیلِ دل پریشانِ دعایی می شوم

دل، مرا باخویشتن این سو و آن سو می برد

نیست دست من که گاهی سامرایی می شوم

چون کبوتر تا حریم عاشقی پر می زنم

لحظه هایی که به یکباره هوایی می شوم

با نوای انت مولا و انا مسکینُکَ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه