مجموعه اشعار ماه رجب صفحه 94

صفحه 94

من به مقام و رتبه و جاه، کم

از بچۀ ناقۀ صالح نیم

ناخن من به محضر ذات هو

نیست کم از ناقه و فرزند او

یعنی عمر ظلم پاینده نیست

بیشتر از سه روز او زنده نیست

بعد سه شب از دم شمشیر تیز

شد متوکّل بدنش ریز ریز

از پس او معتمد نابکار

گشت چو بر گُردۀ امّت سوار

داد جفا و ستم و قهر داد

تا پسر فاطمه را زهر داد

آن همه سر تا به قدم جان پاک

لاله صفت شد جگرش چاک چاک

سوخت از این غم دل اهل ولا

سامره شد در غم او کربلا

«میثم» اگر وصف غمش می کند

اشک نثار حرمش می کند

من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم

جواد حیدری

من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم

می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم

از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم

گریه از دوریِ وادیِ پیمبر می کنم

دشمنم دارد هراس از اینکه رسوایش کنم

ترس او باعث شده در بی کسی سر می کنم

تا که حرمت بشکند ویران سرایم می بَرد

گرچه آن ویرانه را پاک و منور می کنم

در زمان عمر من کرب و بلا ویران شده

از غم جدّ غریبم، خاک بر سر می کنم

گر عزیز من گریبان چاک می سازد رواست

می روم او را غریب و زار و مضطر می کنم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه