تحفه رجبیون : چکامه ها و متن هایی برای مناسبت ها و دعاهای ماه رجب صفحه 247

صفحه 247

چقدر جهان محتاج دست تو بود.

چقدر جهان حیران موسیقی صدای تو بود، وقتی که از سرگذشت خسته انسان، حرف می زدی.

دست تو آمد، از دور دستِ مهرورزیِ آسمان و غربت نشینان جزیره تن به تماشای مدینه جان رفتند.

تو آمدی از وسعت وسیع خدا و شور شیرین عاشقان در چشم تو بود، و چشمان تو آشوب قیامت بود، وقتی که انسان _ دوزخیِ غمگین _ زخمدار مهر تو می شد.

تو آمدی از بی کرانه دلتنگیِ ایمان و از گیسوی تو جهان به جنون رسید.

تو آمدی از ماورایِ اکنون و فلسفه چشم های تو آبی بود. در سایه سار دست تو بود که انسان ایستاد و در حقیقت خود لَختی درنگ کرد.

سلام بر نام تو ای پیامدار شوکت انسان که با یاد عزیزت، جان، جایگاه فیض فرخنده قدسی است.

حال ای رسول رحمتِ رحمان، ای بشیر باران بر قوم دیر سال عطش! انسان خسته با چشمان عاشق به میراث مهربان تو می نگرد، به میراث مهربان تو ای رسول «حَرا».

ای آواز خوان إقراء جبریل!

پیامبر گل های محمدی

محمدرضا تقی دخت

سال ها در خویش نشستیم، بی آنکه شعله امیدی برق خرمن شبانگاهانمان باشد؛ سال ها در سایه سیاه شمشیرها و ترانه های باستانی، غریب وار سر در پای بت ها نهادیم و با پاره های آتش سرخ جاهلیت رقصیدیم؛ سال ها پنجره هایمان جز به روی نَفْس باز نشد؛ سال ها در خویش فرو رفتیم و تأمل بلندمان قصیده ای شد که باغساران سترون در آن به مدح آمده بودند.

چه بود آن سال ها که بیغوله های جاهلیت را به پای تمنا طی می کردیم و با سودای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه