تحفه رجبیون : چکامه ها و متن هایی برای مناسبت ها و دعاهای ماه رجب صفحه 248

صفحه 248

یافتن بردگان و زنده در گور کردن دختران، پا به افق های سوخته خاکستری گذاشتیم؟ آن سالیان یأس آور چه بود و کدام چشم، ما را با دیدگان کهنه و مطرود تاریخ پیوند زده بود؟

سال ها دست هایمان را به دامن بت ها آویختیم، درخت هایمان را به خشمْ آبه اندوه دختران و مادران خشکاندیم و در گرگ و میش نفسانیت، به شمارش سکه ها و بردگان خویش پرداختیم و شاعران _ این پیامبران دروغین عصر سنگ _ را به شرح خویش خواندیم. فرشتگان چادرنشین، سال ها در اشتیاق پا گذاشتن به خانه های خاکستر گرفته مان بال زدند و ما تنها از جنگ و شعر گفتیم.

سال ها بر ما گذشت و کسی در دیدگان گمشده ما بذر تجلی نریخت و خاکستر روحمان را به رودخانه تطهیر نسپرد.

سال ها بر ما گذشت و ما بر سر سال ها پا نهادیم.

ناگاه دستی که از نوح علیه السلام تا ابراهیم علیه السلام پل زده بود، کتاب های کهنه خاک گرفته را ورق زد و آیه های روشن تجلّی را برای ما زمزمه کرد؛ مردی که از طور تا مکه چشم به چشم و ریگ به ریگ بیابانگردان و بیابان ها را می شناخت و در صدایش عطری به روشنایی چشمه سارهای واحه ها بود. دستی کتاب های مقدس را برای ما گشود و غبار از سرشاخه های آبی اشراق زدود.

به پیشبازش رفتیم و از پس سال ها، جوهر جانمان را در آفتاب وجودش جلا دادیم؛ او از ریختن کنگره ها گفت؛ از مرگ های سیاه که زمین را مطهر می کند؛ از آفتاب هایی که بر دامنه های یخ زده می نشیند؛ از ریختن بت هایی که معجون سنگ و چوب و خرافه بودند؛ او از دین کمالْ یابی و آیین یگانه خواهی با ما گفت؛ از نوح علیه السلام گفت و ابراهیم علیه السلام و از دریا و موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام که به صلیب نرفت؛ از گاهواره های نیایش گفت که روزهای بعد، میهمانان تازه خواهند یافت، از دامنه های گسترده اشراق، از باغ های روشن تطهیر و از آیین یگانه یگانه پرستی...

و اکنون سال هاست در خویش نشسته ایم بی آنکه سایه شمشیری بر آستانه خانه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه