اشعار ماه مبارک رمضان 94 صفحه 644

صفحه 644

کوفه این بار غلام طمع گندم شد

زیر نیزه تن زخمی حسینت گم شد

شب قدر

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

زده در وقت سحر یاد رفیقان به سرم

شب قدری چه قَدَر ریخته مهمان به سرم

رحمت واسعه اش از همه سو می ریزد

می روم تا بچکد حضرت باران به سرم

بازدر لحظه ی افطار به خود می گویم

چه بلایی که نیاوَرْد همین نان به سرم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه