- شرح دعای روز اول 2
- شرح دعای روز دوم 9
- شرح دعای روز سوم 12
- شرح دعای روز چهارم 14
- شرح دعای روز پنجم 18
- شرح دعای روز ششم 21
- شرح دعای روز هفتم 23
- شرح دعای روز هشتم 27
- شرح دعای روز نهم 32
- شرح دعای روز دهم 34
- شرح دعای روز یازدهم 37
- شرح دعای روز دوازدهم 40
- شرح دعای روز سیزدهم 45
- شرح دعای روز چهاردهم 49
- شرح دعای روز پانزدهم 53
- شرح دعای روز شانزدهم 56
- شرح دعای روز هفدهم 57
- شرح دعای روز هیجدهم 61
- شرح دعای روز نوزدهم 64
- شرح دعای روز بیستم 68
- شرح دعای روز بیست و یکم 73
- شرح دعای روز بیست و دوّم 77
- شرح دعای روز بیست و سوم 81
- شرح دعای روز بیست و چهارم 84
- شرح دعای روز بیست و پنجم 87
- شرح دعای روز بیست و ششم 91
- شرح دعای روز بیست و هفتم 96
- شرح دعای روز بیست و هشتم 100
- شرح دعای روز بیست و نهم 104
- دعای روز سی ام 109
هرگونه بی توجهی موجب پشیمانی در هردو جهان خواهد شد. خداوند متعال می فرماید:
در انتخاب دوست مراقب باشید، و به هرکس و به هرچیز دل نبندید وگرنه روزی خواهد آمد که در آن روز می گویید: «وای بر من،ای کاش من فلان شخص را دوست نمی گرفتم و خود را به عنوان دوست به او معرفی نمی کردم، وای کاش منزلش نمی رفتم و او هم به منزلم نمی آمد که عمرم را هدر دهد.
شرح دعای روز نهم
شرح دعای روز نهم
در دعای روز نهم چنین می گوییم:
خدایا! مرا امروز از رحمت گسترده ی خویش نصیبی قرار بده.
برکات و رحمت الهی همیشه از سوی خداوند متعال به سوی ساکنان زمین سرازیر است. این ما هستیم که باید با خودسازی و تقوا، ظرف وجودی خود را، لایق این آبشار فیض الهی سازیم تا از آن بهره های فراوان ببریم.
چون در این ماه عنایت و نیکی های پروردگار شامل حال همه ی بندگان می شود، آن را «ماه رحمت» نامیده اند.
در باب رحمت واسعه ی الهی روایتی از امام صادق علیه السلام نقل است که می فرمایند:
زمانی که قیامت می رسد، خداوند رحمت خود را می گسترد، به گونه ای که ابلیس نیز در رحمت خداوند به طمع می افتد.(1)
در روایت وارد شده است که خداوند خطاب به حضرت داود علیه السلام فرمود:
چنان که آفتاب بر کسی که در آن نشیند، تنگ نمی شود، رحمت من نیز بر کسی که در ان داخل شود، تنگ نخواهد شد.
همان گونه که گذشت در فراز اوّل از دعای روز نهم ماه مبارک رمضان، از خداوند طلب بخشش و رحمت نمودیم. در این زمینه داستان های گوناگونی نقل شده است که یک نمونه ی آن داستان «مُعاذِبنِ جبل» است.
«مُعاذِبنِ جَبَل» با دیده ی گریان خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم رسید. آن حضرت پرسید: «چرا گریه می کنی؟» جواب داد: «گریه ی جوانی که پشت در است، مرا به گریه انداخته است. او می خواهد شما را ببیند، اگر اجازه فرمایید.» حضرت فرمود: «جوان را نزد من بیاور». وقتی آن جوان خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم رسید، حضرت از او پرسیدند: «چرا گریان هستی؟» عرض کرد: «چگونه گریه نکنم، در حالی که مرتکب گناهانی شده ام که اگر خداوند به قسمتی از آن ها مرا بازخواست کند، وارد جهنم خواهم شد و هرگز مورد بخشش قرار نمی گیرم.» فرمود: «به خدا مشرک شدی؟» عرض کرد: «نه» فرمود: «آیا کسی را
1- سفینه البحار، ج 1، ص 517.