- سعادت انسان: 1
- مقدّمه [محقق]: 1
- اشاره 1
- مقدمه ها 1
- اشاره 2
- قانون قصاص و اسلام: 2
- اشاره 3
- اعتراضاتی که بر قصاص شده: 3
- پاسخ ها: 3
- [مقدمه مؤلف] 5
- باب اول: در بیان حدود زنا و لواط و مساحقه 9
- فصل اول: در بیان حد زنا 9
- بحث اول: در بیان شرائط وجوب حد 9
- اشاره 9
- قسم اول: در بیان حدود و تعزیرات 9
- بحث دوم: 10
- در اقسام حد زنا 10
- احکام حد زنا: 13
- بحث سیّم: در بیان کیفیت ثابت شدن زنا 15
- فصل دوّم: در حد لواط 16
- فصل سیّم: در بیان حد مساحقه 18
- فصل چهارم: در بیان حد قیادت 20
- فصل پنجم: در بیان حد وطی بهائم و اموات 21
- اوّل: در بیان موجب حد فحش 23
- باب دوّم: در بیان حد فحش 23
- دوّم: در شرائط دشنام دهنده و دشنام داده شده 24
- سیّم: در مقدار حد فحش و احکام آن 25
- باب سیّم: در حد خوردن شراب و سائر مسکرات 27
- فصل اوّل: در بیان شرایط حد 29
- باب چهارم: در بیان حدّ دزدی 29
- دوّم: عقل است 29
- چهارم: آن که شرکتی در آن مال نداشته باشد 29
- اوّل: آن که بالغ باشد 29
- سیّم: آن که او را شبهه ای عارض نشده باشد 29
- پنجم: آن که مال در حرزی بوده باشد که متعارف است 30
- ششم: آن که دزد حرز را بشکند و مال را از حرز بیرون آورد 30
- نهم: آن که دزد غلام صاحب مال نباشد 31
- یازدهم: آن که آن مالی را که برده است بقدر نصاب قطع بوده باشد به اجماع علماء 31
- دوازدهم: آن که صاحب مال مرافعه بکند و طلب مال و قطع ید او بکند 31
- سیزدهم: خلاف است که آیا شرط است که نصاب قطع را یک دفعه بیرون آورد یا نه؟ 31
- دهم: آن که نوکر و مهمان نباشد 31
- هشتم: آن که پنهان بدزدد 31
- هفتم: آن که دزد پدر صاحب مال نباشد 31
- فصل دوّم: در نصاب قطع است 32
- فصل سیّم: در بیان حدّ دزد 32
- فصل چهارم: در بیان طریق ثبوت حدّ دزدی 34
- فصل پنجم: در بیان بقیه احکام 34
- مطلب اوّل: در حکم کفن دزد که قبر را شکافته باشد، و کفن را دزدیده باشد 34
- مطلب دوّم: اگر کسی آدمی را بدزدد اگر بالغ است آن که دزدیده اند دستش را نمی برند 35
- مطلب سیّم: کیسه بر، و طرّار 35
- مطلب ششم: اگر دو کس در را بشکنند، و قدر یک نصاب را هر دو با هم بدر آورند 36
- مطلب چهارم: کسی که خوردنی بدزدد در سال قحط دستش را نمی برند 36
- مطلب پنجم: کسی که دو مرتبه دزدی کند و هر دو در یک مجلس، نزد حاکم شرع ثابت شود 36
- مطلب هفتم: اگر کسی چیزی بدزدد و در میان خانه بلع کند و بیرون آید 36
- باب پنجم: در حد محارب است 37
- مطلب هشتم: اگر کسی شراب یا خوک بدزدد خواه از مسلمان، و خواه از ذمّی که در امان باشد 37
- فصل اوّل: در معنی محارب 37
- فصل دوّم: در بیان حدّ محارب 39
- فصل سیّم: در احکام متعلق به حد محارب 41
- باب ششم: در بیان حدّ مرتد 41
- فصل اوّل: در معنی ارتداد 41
- فصل دوم: در اقسام مرتد 43
- فصل سیّم: در بیان سائر احکام 45
- دوّم: اگر کسی در حال غضب ردّه «1» بگوید و دعوی کند که بی اختیار از من صادر شد 45
- اوّل: فرزندانی که مرتد بیش از مرتد شدن بهم رسانیده حکم مسلمان دارند 45
- سوّم: ثابت می شود ردّه به یک مرتبه اقرار 45
- چهارم: هر گاه زن مرتد شود عدّه طلاق می دارد 45
- پنجم: کسی که ناسزا گوید به حضرت رسالت، یا فاطمه زهراء یا یکی از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم اجمعین 46
- باب هفتم: در بیان سائر حدود است، و بعضی از احکام متفرقه 47
- فصل اوّل: در بیان حد سحر است، و جادو کردن 47
- فصل دوم: کسی که مردی را ببیند که اراده بدی نسبت بزن او، یا پسر او، یا غلام او دارد، به کمتر از زنا و لواط 50
- فصل سیّم: کسی که بر خانه کسی مشرف شود از بامی 51
- فصل پنجم: جمعی از علماء قائل شده اند: که پدر بر فرزند، و شوهر بر زن خود حد می تواند زد اگر مسأله داند 51
- فصل چهارم: مشهور است که آقا غلام خود را حد می تواند زد 51
- ششم: خلاف است که آیا مجتهد در زمان غیبت امام علیه السلام می تواند اقامه حدود بکند یا نه 52
- باب هشتم: در بیان تعزیرات 53
- فصل اوّل: در معنی آن 53
- فصل دوّم: در بیان احکام تعزیرات 53
- فصل سوّم: در بیان انواع تعزیر 54
- قسم دوّم: در بیان قصاص و دیات 61
- مطلب اوّل: در بیان احکام قصاص 61
- فصل اوّل: در بیان اقسام قتل 61
- فصل دوّم: در بیان اقسام قتل عمد 62
- اوّل: آن که خود مباشر باشد 62
- نوع دوّم: آن است که او سبب شود و کشته شده خود مباشر شود 64
- نوع سیّم: آن است که حیوانی با او در قتل شریک شود 65
- نوع چهارم: آن است که انسانی با او در قتل شریک شود 66
- نوع پنجم: هر گاه یک کس چند جراحت بر کسی بزند و سرایت کنند و او بمیرد 68
- فصل سیّم: در بیان احکام اشتراک جنایات است 69
- اوّل: هر گاه چند نفر یک شخص را بکشند 69
- سیّم: هر گاه مردی و زنی شریک شوند در کشتن مردی 70
- دوّم: هر گاه دو زن آزاد مسلمان در کشتن یک مرد شریک شوند 70
- چهارم: هر گاه بنده و آزادی شریک شوند در کشتن مرد آزادی عمدا 70
- فصل چهارم: در بیان شرائط قصاص 71
- شرط اوّل: مساوی بودن در آزادی یا بندگی 71
- پنجم: هر گاه غلامی و زنی شریک شوند در کشتن مردی 71
- شرط دوّم: در قصاص آن است 75
- شرط سیّم: در قصاص آن است که قاتل پدر مقتول نباشد 77
- شرط چهارم: در قصاص آن است که قاتل کامل العقل باشد 78
- فصل پنجم: در بیان دعوای قتل است 80
- مقصد اوّل: در بیان مدعی و کیفیّت دعوی 80
- مقصد دوّم: در آن چه دعوای قتل به آن ثابت می شود 81
- اوّل: اقرار 81
- دوّم: گواه 83
- سوم: از آنها که قتل به آن ها ثابت می شود «قسامه» است 85
- مقصد دوّم: در بیان وارث قصاص و دیه 90
- فصل ششم: در کیفیت استیفای قصاص 90
- مقصد اوّل: مشهور میان علماء آن است که قتل عمد قصاص لازم می شود و بس 90
- مقصد سیّم: در حکم وحدت و تعدد و ارث 91
- مقصد چهارم: در بیان حکم وارث طفل و غائب 92
- مقصد ششم: در بیان حکم تعدد مقتول است 93
- مقصد پنجم: هر گاه وارث متعدد باشند 93
- مقصد هفتم: در استیفای قصاص است 94
- مقصد هشتم: در بیان احکام متفرقه 95
- فصل هفتم: در بیان احکام قصاص اعضاء و جراحات 97
- فصل اوّل: در بیان مقدار و احکام دیات انواع قتل 104
- مقصد اوّل: در بیان مقدار دیه قتل 104
- مطلب دوّم: در بیان احکام دیات است 104
- مقصد دوّم: در بیان مقدار درهم و دینار 106
- نوع اوّل: آن که خود مباشر باشد نه بعمد 107
- فصل دوّم: در اسباب ضمان که موجب دیه می گردد 107
- نوع دوّم: آن است که سبب شده باشد نه مباشر 112
- نوع سیّم: آن است که چند موجب با یک دیگر جمع شده باشند 118
- فصل سیّم: در بیان دیات اعضاء 119
- فصل چهارم: در بیان دیه جنایت بر منافع 133
- فصل پنجم: در بیان دیات جراحتهای سر و بدن 138
- اوّل: جراحات سر و روست که او را شجّه می نامند 138
- مقصد دوّم: در باقی احکام شجاج است 139
- مقصد سوُّم: در احکام سائر جراحات بدن است 140
- فصل ششم: در جنایاتی است که بر جنین واقع شود 143
- اوّل [دیه جنین آزاد مسلمان بعد از آن که خلقتش تمام شده باشد و هنوز روح در آن ندمیده] 143
- اشاره 143
- دوّم: هر گاه روح در جنین دمیده شده باشد و به سبب جنایت بمیرد 144
- سیّم: هر گاه پیش از تمام شدن خلقت سقط بیندازد 144
- چهارم: اگر زنی را بکشد و در شکم او فرزندی باشد و او هم کشته شود و ندانند که پسر بوده است یا دختر 145
- پنجم: اگر کسی زن آزادی داشته باشد و بدون رخصت او در وقت جماع منی را عزل کند 146
- ششم: اگر کسی جنایتی بکند و طفل زنده بیفتد و بعد از آن کسی او را بکشد 146
- هفتم: دیه جراحتها که بر جنین واقع شود، نسبت بکلّ دیه او حساب می کنند 146
- هشتم: کسی که سر میّت مسلمان آزادی را قطع کند حکم جنین دارد 146
- فصل هفتم: در بیان عاقله است که دیه خطاء بر او لازم است 147
- اوّل: در بیان عاقله است 147
- دوّم: در صفات عاقله است 149
- سیّم: در مقدار آن دیتی است که عاقله متحمّل می شود 150
- چهارم: آن چه عاقله می دهد رجوع نمی کند که از جائی بگیرد 150
- پنجم: در بیان کیفیّت تقسیط است بر عاقله 150
- هشتم [اهل ذمّه عاقله یک دیگر نیستند در جنایتی که کنند] 152
- هفتم: اگر کسی خود را به خطا بکشد دیه بر عاقله نیست 152
- نهم: اگر پدر فرزند خود را بعمد بکشد دیه را به وارثان دیگر می دهد 152
- ششم: از مقاصد سابقه در بیان ثبوت جنایت است بر عاقله 152
- دهم: عاقله دیه نفس و جراحت انسان را ضامن است 153
- فصل هشتم: در بیان کفاره اقسام قتل 153
- بحث اوّل: در کشتن حیوانات حلال گوشت 154
- فصل نهم: در احکام جنایت حیوانات است 154
- بحث دوّم: در کشتن حیوانات است که حلال گوشت نباشد 155
- بحث سوّم: در کشتن حیواناتی است که قابل تذکیه نیستند، مانند سگ و خوک 155
- بحث چهارم: اگر کسی خوکی از ذمّی بکشد که پنهان در خانه خود نگاه داشته باشند 156
- بحث پنجم [حیواناتی که به چرا می فرستند، اگر در شب جنایتی بر زراعت کسی، یا باغ کسی بکنند] 156
اعضای او را قطع می کنند، و بعد از آن او را می کشند.
دوّم: آن که ضعیف تر در قویتر داخل می شود و قصاصها ساقط می شود، و او را گردن می زنند.
سیّم: آن که اگر همه به یک ضربت شده است قصاص برطرف می شود، مثل آن که به یک شمشیر زدن چشمها و بینی و دستها و پاهایش را قطع کرد و مرد، همین گردنش را می زنند، و آنها ساقط می شود، و اگر به چند فعل کرده، همه را بعمل می آورند، مثل آن که اول چشمهایش را کند بعد از آن گوشهایش را برید پس زبانش را برید، پس دستها و پاهایش را برید، وارث نیز چنین می کند، و اگر نمرد گردنش را می زند، و این قول اشهر و اقوی است.
فصل سیّم: در بیان احکام اشتراک جنایات است
اوّل: هر گاه چند نفر یک شخص را بکشند
، خواه همه بر او حربه بزنند که معلوم باشد. که حربه همه دخل در کشتن داشته، یا همه او را بگیرند و از بام به زیر اندازند، یا به دریا اندازند، یا ریسمانی در گلویش کنند و همه بکشند تا بمیرد، قصاص به همه تعلق می گیرد، اما اگر یکی گوشش را برید، و باقی بر او خنجر زدند تا مرد، بر آن که گوش بریده همان قصاص گوش است، و بر آنها قصاص نفس، و وارث که ولی خون است، اگر بدیه راضی شود از همه یک دیه می گیرد، و اگر ده کس کشته باشند از هر یک ده یک دیه می گیرد، و اگر خواهد قصاص کند می تواند همه را بکشد، اما دیه زیاده از یک کس را به همه ورثه قاتلها می باید بدهد، مثل آن که ده کس باشند نه دیه می باید بدهد، و آن نه دیه میان ورثه ده نفر بالسویّه قسمت می شود، و وارث هر یک ده یک مجموع را می برد، و اگر یک کس را بکشد نه ده یک دیه را به ورثه آن که کشته می دهد، و آن را از نه قاتل زنده می گیرد، از هر یک یک ده یک، و بر او نقصانی وارد نمی شود، و اگر دو کس را بکشد بهر یک از وارث دو مقتول نه ده یک می دهد، و از هشت نفر که نکشته هشت ده یک می گیرد، و یک دیه تمام از کیسه او می رود، و اگر پنج نفر را بکشد چهار دیه از خود می دهد، و نیم دیه را از زنده ها می گیرد، و هم چنین اگر