زنان صفحه 1213

صفحه 1213

است و تعبیر «لیس للمرئه» نشده است.

آنچه مسلم است این است که زن، وظیفه ای برای تصدی امر قضا ندارد. اما سخن این است که آیا منصب قضا خاص مردان است؟ مشهور چنین معتقدند هر چند کسانی هم هستند که مرد بودن را برای قاضی و قضاوت شرط نمی دانند. جدای از بحث های تخصصی و فقهی، توجه به این نکته سودمند است که هر چند هم قضا و هم برخی از امور اجرایی از قبیل وزارت هر دو از شاخه ها و زیرمجموعه های امامت و رهبری هستند اما این تفاوت اساسی بین آنها وجود دارد که امور اجرایی به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت اشراف رهبری بوده و دخالت و اعمال ولایت توسط رهبر در این حوزه برابر اصل است، ولی مقام و منصب قضاوت، چنین نیست زیرا هر چند قاضی منصوب امام و رهبر است اما به لحاظ وظیفه قضایی مستقل است و به همین جهت اشراف بر او و دخالت در کار او خلاف اصل است. با توجه به این تفاوت و با توجه به آنکه در قضاوت از هیجانات احساسی و عاطفی و بهره مندی او از حزم و دوراندیشی او را در صدور رأی صائب کمک می کند اختصاص این وظیفه به مردان و معافیت زنان از این تکلیف کاملاً توجیه پذیر است زیرا قواعد اجتماعی و قوانین حقوقی بر حسب وضعیت غالب تدوین می شوند از این وجود تعداد زنانی فاضل و صاحب حزم و حاکم بر احساسات و عواطف خود، نمی تواند ناقض قانون فوق باشد. ولی در عین حال براساس داده های علم روان شناسی و نیز آنچه که همه ما وجدانا در زندگی اجتماعی مشاهده می کنیم

زنان نوعا احساساتی تر هستند و این امر نه تنها نقطه ضعف برای آنان نیست و نه تنها یک حسن؛ بلکه یک ضرورت زندگی برای آنان است تا از این طریق در ایفای نقش بی بدیل و بی نظیر پرورش و تربیت عاطفی فرزندان موفق باشند و چون احساساتی تر هستند بعد عقلانیت آنها تحت تأثیر هیجانات، عواطف و احساسات قرار می گیرد.

مسأله قاضی نبودن زن یکی از احکام بسیار حکیمانه اسلام در حمایت از زن است، زیرا قضاوت تنها نیازمند علم نیست، بلکه تناسب روانشناختی نیز نیاز دارد. برخورد با انواع بزهکاران و صدور احکام خشن در برابر آنان هرگز با љȘ͙ʘǘʠلطیف ҙƠسازگاری ندارد. تجربه چند ساله اخیر نشان داده است که چند مورد استفاده از زنان در برنامه های قضایی موجب ابتلاء برخی از آنان به بیماری های شدید عصبی و روانی شده است. برخی از آنها پس از چند روزی، درخواست کناره گیری از این کار نموده اند. بنابراین کشاندن زن در این صحنه ها امتیازی برای زن نیست، بلکه انهدام و نابودی شخصیت او است. در این ورطه سخن بسیار است، لیکن به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می شود.

امامت: امامت دو گونه است، یکی امامت ظاهری، سیاسی، اجتماعی و دیگری امامت باطنی و معنوی. «واسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه» ؛ «و نعمت های ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرد» روایت وارده از موسی بن جعفر(ع) در تفسیر آیه شریفه، که نعمت ظاهره را به امام ظاهر و نعمت باطنه را به امام باطن تفسیر نموده ر.ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج 16، ص 252.است.

آنچه در تاریخ دیده می شود این است که «زن» امام

ظاهری و سیاسی و اجتماعی نبوده است. اما آیا زنان به خاطر «زن بودن» نمی توانند امام ظاهر و سیاسی باشند؟ یا اینکه در شرایط سیاسی و اجتماعی گذشته این امر پذیرش اجتماعی نداشته است؟ به جد می توان احتمال داد که امامت ظاهری و سیاسی مناسب حیات روحی و معنوی بانوان نباشد. و اما امامت باطنی و معنوی که به معنای دستگیری و هدایت حقیقی از باطن و مقام ولایت است. مطمئنا بانوان بزرگواری دارای این مقام بوده اند مانند: فاطمه زهرا(س) که دارای مقام ولایت حقیقی و معنوی است.

حقوق زن

ارث زن

با توجه به تساوی حقوق زن و مرد در اسلام چرا زنان از ارث کمتری نسبت به مردان برخورداند؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه