زن و اسوه های آسمانی صفحه 120

صفحه 120

حضرت سجاد علیه السلام صلاح را در این دانست که کاروان هرچه سریعتر به سوی مدینه حرکت کند. چون گریه و حال اسیران چنان بود که برای آنان احساس خطر می شد. زینب علیهاالسلام فرموده برادرزاده را به جان پذیرفت و آنگاه با شهدا وداع کردند. حضرت زینب علیهاالسلام با گفتاری سوزناک فرمود:

«ای حسین! قلب من برای تو همیشه در التهاب خواهد بود و در فراق تو همواره در جوش و اضطرابم. اشک های من برای تو ای حسین عزیز پایان نمی یابد و دیدگان من برای تو تا ابد گریان خواهد ماند»(1).

روح شکوهمند زینب

کاروان به مدینه رسید. امام زین العابدین علیه السلام فرمود: پیاده شوید و خیمه ها را سرپا کنید. بانوان پیاده شدند. چادرها برافراشته شد. امام، بشیر بن جزلم را فراخواند و فرمود: «بشیر! خداوند پدرت را بیامرزد، او مرد شاعری بود. آیا تو نیز از قدرت شاعری بهره ای داری؟» گفت: «آری می توانم». او وارد مدینه شد. زینب و حضرت زین العابدین علیهماالسلام و سایر بانوان بیرون شهر توقف کرده بودند تا شهر آماده اسقبال از اهل بیت علیهم السلام گردد. در این فرصت، فاطمه دختر علی به خواهر خود زینب پیشنهاد کرد که نعمان بن بشیر انصاری سرپرست کاروان با ما خوش رفتاری کرد و از هیچ خدمتی فروگذار نکرد و مناسب است هدیه ای به او بدهیم.

حضرت زینب علیهاالسلام پیشنهاد او را پذیرفت و گفت: «به خدا سوگند! ما چیزی همراه نداریم». به هر روی، باقیمانده آلات و جواهرتی که همراه زنان بود، جمع کرد و به نعمان تقدیم نمود. اما نعمان آنها را نپذیرفت و گفت: «من این خدمات را به منظور منافع مادی انجام ندادم. به خدا سوگند! من هر چه کردم، به خاطر خویشاوندی شما با


1- 1. از عاشورا تا اربعین حسینی، بدرالدین نصیری، ص 395 _ 393.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه