ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها صفحه 114

صفحه 114

کار گرفت و فحش و تحقیر و استهزاء را از زن و مرد قریش تحمل کرد و آنچه مصیبت و ناراحتی به او وارد می شد را در راه خدای متعال می پذیرفت.

مهم ترین چیزی که خدیجه را در مرحله آخر عمرش رنج می داد، غصه تنها دخترش زهرا سلام الله علیها بود، چون می دانست زنان قریش کینه او را به خاطر همسرش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به دل

دارند؛ پس به دخترش می نگریست و اشک می ریخت. روزی اسماء بنت عمیس که در کنارش ایستاده بود، به او گفت: آیا گریه می کنی در حالی که تو سرور زنان جهان و همسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بشارت دهنده بر زبان او به بهشت هستی؟

خدیجه گفت: گریه ی من برای آن نیست ولکن زن شب زفافش ناچار نیاز به یک زنی دارد که به او کمک کند و فاطمه نو ظهور است، می ترسم کسی نباشد که به او کمک کند.

اسماء ضمانت کرد که در شب زفاف به کمک زهرا سلام الله علیها قیام کند و به او گفت: من خدا را گواه می گیرم، اگر تا آن روز باقی ماندم در این امر به او کمک کنم.

در شب زفاف سرور زنان عالم، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به امام امیرالمؤمنین علیه السلام دستور خروج زنان از منزل را داد. همه خارج شدند امّا اسماء درنگ کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به او گفت: تو کیستی؟

گفت: اسماء بنت عمیس هستم.

فرمود: آیا دستور خروج زنان را ندادم؟!

گفت: بلی، ای رسول خدا! قصد مخالفت را نداشتم اما پیمانی با خدیجه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه