ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها صفحه 88

صفحه 88

فرستادگان قریش برای نجاشی

قریش گروهی را به سرکردگی عمرو بن العاص و عبداللّه بن ابی ربیعه نزد نجاشی فرستادند تا با او در برگرداندن مهاجرین به قریش مذاکره کنند. یکی از فرستادگان گفت: ای پادشاه؛ عده ای از جوانان نادان ما به مملکت شما آمده اند، آنان دین قوم خود را رها کرده و به دین شما وارد نشده و دین جدیدی را برای خود پیدا کردند که ما و شما آن را نمی شناسیم و پدران و عموها و خویشاوندان­شان، اشراف قومشان را فرستاده اند که آنان را برگردانید، چون آنان به عیوب ایشان واقف تر و بهتر آنان را می شناسند.

اطرافیان سلطان، گفتار قریشیان را تصدیق کردند، چون گروه قریش به آنان هدایایی به عنوان رشوه داده بودند. نجاشی پاسخ آنان را نداد و گفت: ایشان را تسلیم نمی کنم. چگونه آنان را تسلیم کنم در حالی که به مملکت من پناهنده شده اند و مرا برگزیده اند، تا آنچه را که آنان می گویند از آنان بپرسم. اگر چنان بودند که قریشیان گفته اند، آنان را به قومشان تحویل می دهم و اگر غیر از آن بودند، مانع آنان می شوم.

نجاشی به دنبال مسلمانان فرستاد. چون نزد او حاضر شدند، به آنان گفت: چیست این دینی که شما را از قوم تان جدا کرد و در دین من و نه در دین احدی از این مردم وارد نشدید؟

جعفر طیّار فورا گفت: ای پادشاه! ما قومی از اهل جاهلیت بودیم. بت ها را می پرستیدیم. گوشت مرده را می خوردیم. کارهای زشت انجام می دادیم و قطع رحم کرده و همسایگان را فراموش می کردیم وقوی از ما ضعیف را می خورد و بر این حال بودیم تا خدای متعال رسولی را برای ما برگزید که

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه