زن در تفسیر نمونه صفحه 561

صفحه 561

ماجرای امّ عقیل، بانوی صابر

زن مسلمان بادیه نشین به نام امّ عقیل، در یکی از روزها دو میهمان بر او وارد شد. فرزندش همراه شتران در بادیه بود. در همان لحظه به او خبر دادند شتر خشمگین، فرزندش را در چاه انداخت و بدرود حیات گفت.

زن باایمان به کسی که خبر مرگ فرزند را آورد، گفت: از مرکب پیاده شو وبه پذیرایی از میهمانان کمک کن. گوسفندی حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح کند.

غذا آماده شد. نزد میهمانان گذاشت. آنها از صبر و استقامت این زن در شگفت بودند.

یکی از حاضران نقل می کند: هنگامی که از غذا خوردن فارغ شدیم، زن باایمان نزد ما آمد گفت: آیا در میان شما کسی هست که از قرآن به خوبی آگاه باشد؟

یکی از حاضران گفت: آری من آگاهم.

گفت: آیاتی از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مایه تسلّی خاطر من گردد. او می گوید: من این آیات را برای او خواندم: (وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ * الَّذینَ إِذا اَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ * اُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَاُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ). زن خداحافظی کرد. سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز گزارد. بعد عرض کرد: (أللّهُمَّ إنّی فَعَلتُ ما أمَرتَنی، فَأنْجِزْ لی ما وَعَدتَنی) «خداوندا! آنچه را فرمان دادی انجام دادم - و رشته شکیبایی را رها نساختم - پس آنچه را وعده داده ای به انجام برسان».

سپس افزود: «اگر بنا بود در این جهان کسی برای کسی بماند...».

یکی از حاضران می گوید: گمان کردم می خواهد بگوید فرزندم برای من باقی می ماند، امّا شنیدم چنین ادامه داد: «پیامبر اسلام، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله برای امّتش زنده می ماند»(1) (ر.ک: ج 1، ص 608 و 609).


1- سفینه البحار، ج 2، ص 7 (مادّه صبر)؛ بحارالأنوار، ج 79، ص 153؛ مسکّن الفؤاد، ص 80.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه