- مقدمه 1
- اشاره 6
- 2- محورهای کلی بحث در تلقیح مصنوعی 10
- 3- ترسیم اجمالی شکل های مختلف تلقیح مصنوعی 11
- اشاره 16
- اشاره 18
- اشاره 19
- دیدگاه نخست: اصل عملی در این مسائل، اصاله الاحتیاط است. 19
- دیدگاه دوم: اصل عملی در این مسائل، اصاله البرائه است. 19
- اشاره 20
- ادلّۀ دیدگاه اول یا اصاله الاحتیاط 20
- دلیل اول: مذاق شرع 20
- دلیل دوم: روایات وارد شده در این مقام 30
- دیدگاه دوم یا اصاله البرائه 49
- اشاره 51
- شکل اول: تلقیح نطفۀ مرد، در رحم همسر شرعی خودش 52
- اشاره 52
- اشاره 53
- مقام دوم: حکم فقهی این صورت با توجّه به موانع شرعی دیگر. 53
- فرض دوم: آن که هیچ گونه اضطرار و حرجی در بین نباشد 54
- فرض اول: آن که مسئلۀ نازایی و نداشتن فرزند، 54
- تشریح و توضیح 60
- شکل دوم: تلقیح میان مرد و زن بیگانه - صورت اوّل 60
- حکم فقهی شکل دوّم 61
- اشاره 62
- دسته اول: روایات 62
- تفاوت آن با شکل دوّم 122
- شکل سوّم: تلقیح میان مرد و زن بیگانه - صورت دوّم 122
- اشاره 122
- اشاره 123
- بررسی فقهی فرض اوّل 123
- فرض های مختلف شکل سوّم 123
- اقوال در مسأله 124
- دلیل قول به حرمت 124
- دلیل قول به تفصیل 125
- بررسی فقهی فرض سوم 126
- شکل چهارم: تلقیح میان نطفۀ زن و شوهر، خارج از رحم 128
- فرض های مختلف شکل چهارم 128
- اشاره 128
- اشاره 128
- حکم فقهی فرض سوم 129
- دلیل دیگر جواز فرض سوم و جواب آن 133
- نکته ای علمی: 134
- رحم اجاره ای: 136
- صورت اول تلقیح اسپرم مرد و تخمک یک حیوان 137
- شکل پنجم: برخی از صورت های نادر الوقوع تلقیح مصنوعی 137
- اشاره 137
- اشاره 137
- بررسی دلالت آیات 138
- صورت دوم یک طرف از تلقیح گیاه باشد 139
- استدلال به مقاصد شریعت 139
- اشاره 142
- اشاره 145
- دیدگاه نخست 145
- اشاره 146
- الف. نفی نسب از ولد الزنا 146
- دیدگاه دوم 146
- مستند دیدگاه دوم 146
- اشاره 146
- دوران بین تخصیص و تخصّص 147
- نقد استدلال به نفی نسب ولد الزنا 147
- ب. قاعدۀ الولد للفراش 150
- اشاره 150
- مستندات قاعده الولد للفراش 150
- روایتی از کتب اهل سنّت 154
- مفاد جریان قاعده 156
- اشاره 158
- شکل دوم و سوم 158
- شکل اوّل تلقیح مصنوعی 158
- اشاره 159
- شکل چهارم: رحم اجاره ای 159
- دیدگاه محقق خوئی در تعیین مادر 159
- نقد فرمایش محقق خوئی قدس سره 161
- احتمال وجود دو مادر برای فرزند تلقیحی 162
ص:156
1- (1) . الکافی 491:5، باب الرجل یکون لها جاریه...، حدیث 3، وسائل الشیعه 174:21، کتاب النکاح، أبواب نکاح العبید والإماء، باب 58، حدیث 4.
«أَیُّمَا رَجُلٍ وَقَعَ عَلَی وَلِیدَهِ قَوْمٍ حَرَاماً ثُمَّ اشْتَرَاهَا ثُمَّ ادَّعَی وَلَدَهَا فَإِنَّهُ لا یُوَرَّثُ مِنْهُ شَیْ ءٌ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ...(1).
هر مردی که با کنیز یک قومی از روی حرام جماع کرد، سپس آن را خرید و مدعی شد که فرزندی که از جاریه به دنیا آمده، از آن اوست، این شخص از آن فرزند ارث نمی برد، زیرا پیامبر اکرم فرمودند: فرزند برای فراش است و برای عاهر سنگ است...
روایتی از کتب اهل سنّت
یکی از روایت های مشهوری که در صحاح اهل سنّت، در این باره نقل شده، به قرار زیر است.
عن عائشه، قالت: کان عتبه بن أبی وقّاص عهد إلی أخیه سعد بن أبی وقّاص أنّ ابن ولیده زمعه منی فأقبضه. قالت:
فلمّا کان عام الفتح أخذه سعد بن أبی وقّاص، و قال: ابن أخی قد عهد إلیّ فیه، فقام عبد بن زمعه، فقال: أخی وابن ولیده أبی ولد علی فراشه، فتساوقا إلی النبی صلی الله علیه و آله فقال سعد: یا رسول اللّه صلی الله علیه و آله ابن أخی کان قد عهد إلیّ فیه، فقال عبد بن زمعه: أخی و ابن ولیده أبی ولد علی فراشه، فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: «هو لک یا عبد بن زمعه»، ثمَّ قال النبی صلی الله علیه و آله: «الولد للفراش و للعاهر الحجر». ثمَّ قال صلی الله علیه و آله