قاعده فراغ و تجاوز صفحه 112

صفحه 112

ص:115


1- (1) . سیّد محمّدحسن بجنوردی، القواعد الفقهیّه، ج 1، ص 327.

فرقی نمی کند که این شکّ، شکّ در کلّ شییء باشد یا شکّ در جزء شییء.

لیکن به نظر می رسد این نظر صحیح نیست؛ زیرا، تعبیر «خروج عن الشیء» ظهور قوّی دارد که انسان تمام آن را انجام داده باشد. آن چه از تعبیر «خروج عن الشیء» به ذهن متبادر می شود، خروج از تمام شییء است؛ و اراده ی خروج از جزء نیاز به قرینه و تقدیر دارد. چرا که عرف، مرکّب - چه مرکّب خارجی مثل معجون و چه مرکّب اعتباری مثل نماز - را شییء واحد می داند؛ و اگر قرار باشد که هر جزئی نیز شییء باشد، باید بتوان به آن مرکّب عنوان اشیاء را اطلاق کرد؛ در حالی که عرف چنین تعبیری را نمی پذیرد. شارع نیز در مرکّبات اعتباری، وحدت را اعتبار کرده است و بر کلّ نماز، «شییء» اطلاق می شود. بنابراین، هر چند در نظر بدوی،«خروج عن الشیء» در انتقال از یک جزء مرکّب به جزء دیگر صادق است، امّا اراده ی جزء از شییء نیاز به قرینه دارد.

مقدّمه دوّم: تعبیر دیگری که در روایات این بحث وجود دارد،«کلّما شککت فیه» است؛ در مباحث پیشین بیان گردید دو نوع شکّ در این جا وجود دارد؛ 1) شکّ در وجود؛ و 2) شکّ در صحّت. شیخ اعظم انصاری قدس سره در کتاب رسائل می فرماید: کلمه ی «شککت فیه» ظهور در «شکّ در وجود» دارد؛ هنگامی که گفته می شود مکّلف در شییء شکّ دارد، یعنی در اصل وجود آن شکّ کرده است؛ و برای استفاده ی «شکّ در صحّت» از این عبارت، به قرینه نیاز است.

امّا به نظر می رسد که این تعبیر اطلاق دارد؛«کلّما شککت فیه»، هم شکّ در وجود را می گیرد و هم شکّ در صحّت را؛ ولی اگر از این تعبیر، خصوص شکّ در صحّت بخواهد اراده شود، به قرینه نیاز است. به همین جهت، در این روایات، هر جا که مراد، شکّ در صحّت باشد، قرینه ای نیز آورده شده است تا این معنا فهمیده شود.

به عنوان مثال، فرموده اند:«کلّما شککت فیه ممّا قد مضی»؛ «مضی» در این جا به معنای «آوردن» است؛ و این تعبیر در مواردی استعمال می شود که اصل وجود مفروغ باشد و متصّور، شکّ در صحّت باشد؛ و گرنه در مواردی که در اصل وجود شییء

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه