حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام صفحه 151

صفحه 151

حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص: 125

شیخ طوسی در نهایه و ابن برّاج در الکامل فی الفقه- بنابر نقل مختلف الشیعة علّامه- و علّامه حلّی در قواعد الاحکام به آن فتوا داده‌اند؛ و در تحریر الاحکام آن را قوی دانسته و فاضل هندی در کشف اللثام و صاحب جواهر برای آن دلیل آورده‌اند. مالک، شافعی، ابو ثور و اصحاب رأی به آن معتقدند گرچه خلاف مشهور است. دسته‌ای صریحا آن را رد کرده‌اند همانند ابن ادریس، محقق در مختصر النافع و شرائع الاسلام، علّامه در مختلف الشیعة، اردبیلی در مجمع الفوائد و جمعی از معاصران.

روایات

1. أخبرنا أبو حازم و أبو نصر بن قتادة، قالا: أنبأ أبو الفضل الکرابیسی، أنبأ أحمد بن نجدة، ثنا سعید بن منصور، ثنا أبو الأحوص، ثنا سمّاک بن حرب، عن عبد الرحمن بن عائذ، قال: أتی عمر بن الخطّاب برجل أقطع الید و الرجل قد سرق، فأمر به عمر أن یقطع رجله، فقاله علیّ- رضی اللّه عنه-:

إنّما قال اللّه عز و جل: إِنَّمٰا جَزٰاءُ الَّذِینَ یُحٰارِبُونَ … «1» فقد قطعت ید هذا و رجله فلا ینبغی أن تقطع رجله فتدعه لیس له قائمة یمشی علیها، إمّا أن تعزّره و إما أن تستودعه السجن، قال: استودعه السجن؛ «2»

مردی را که یک دست و یک پایش به جهت دزدی قطع شده بود نزد عمر آوردند. عمر دستور داد: پایش قطع شود که علی- علیه السلام- گفت: خداوند- عزّ و جل- فرموده است:

«مجازات کسانی که با خدا و رسولش می‌جنگند … این است که دست و پایشان به خلاف یکدیگر قطع شود.» و این شخص یک دست و یک پایش قطع شده، سزاوار نیست پایش را قطع کنی و پایی برای او باقی نگذاری که با آن راه برود؛ از این رو، یا تعزیرش کن یا به زندانش بسپار. عمر گفت: او را به زندان می‌سپارم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه