بررسی گسترده ی فقهی غیبت صفحه 132

صفحه 132

امر هشتم: دواعی غیبت

اشاره

جناب شیخ در روانکاوی انگیزه های اهل غیبت، روایتی را از مصباح الشریعه نقل می فرماید که هم به بیان دواعی غیبت پرداخته و هم انواع غیبت را ذکر می فرماید.

دواعی غیبت در مصباح الشریعه

أَصْلُ الْغِیبَهِ مُتَنَوِّعٌ بِعَشَرَهِ أَنْوَاعٍ شِفَاءِ غَیْظٍ وَ مُسَاعَدَهِ قَوْمٍ وَ تُهَمَهٍ وَ تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلَا کَشْفِهِ وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَدٍ وَ سُخْرِیَّهٍ وَ تَعَجُّبٍ وَ تَبَرُّمٍ وَ تَزَیُّنٍ فَإِنْ أَرَدْتَ الْسْلَامَهَ فَاذْکُرِ الْخَالِقَ لَا الْمَخْلُوقَ فَیُصَیِّرُ لَکَ مَکَانَ الْغِیبَهِ عِبْرَهً وَ مَکَانَ الْإِثْمِ ثَوَاباً(1)؛

منشأ غیبت (دواعی غیبت) به ده نوع متنوّع می شود: تسکین عصبانیت، کمک به گروهی، تهمت، راست پنداشتن خبری بدون بررسی آن، بدگمانی، حسد، تمسخر، تعجّب، تبرّم(2) (غصه خوردن برای دیگران) و تزیّن(3). پس


1- مصباح الشریعه، الباب المائه فی الغیبه، ص 205.
2- «تبرّم» از مادّه ی «بَرَم» به معنای دلتنگی و اسباب غصّه است؛ مثلاً کسی دلش برای دیگری می سوزد و نزد دیگران می گوید: بیچاره فلانی مبتلا به شرب خمر است امّا پنهانی می خورد. پس، از روی ناراحتی و غصّه غیبتِ دیگران می کند غافل از این که گناه است.
3- «تزیّن» را می توان در ضمن یک مثال، این گونه معنا کرد: بعضی قصد بیان مناقب و فضایل خودشان را دارند، ولی چون جامعه مستقیماً نمی پذیرد، زیرا آیه ی شریفه می فرماید: (فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُم)؛ پس خودتان را پاک مشمارید و روایت می فرماید: «تزکیه المرء لنفسه قبیحٌ»، مضاف به این که با فطرت هم سازگاری ندارد، پس با وجود نهی شرعی _ هرچند تنزیهی _ این افراد از در دیگری وارد می شوند: نزد اینان از هر کسی سخنی به میان بیاید یک اشکال و قدحی بر او وارد می کنند تا به خیال خود، با نفی دیگران کمالات و فضائل خود را اثبات کنند. این مورد (تزیّن) یکی از دواعی مهمّی است که بسیاری مبتلای به آن هستند. البته مواقعی لازم است که مطالبی درباره ی بعضی گفته شود تا مردم از جهالت نجات یابند، ولی شخص باید بداند برای چه می گوید، آیا برای تزکیه ی نفس می گوید، که قبیح است، یا برای مصلحتی می گوید، که راجح است. در عین حال در برخی موارد، جایز و بلکه راجح است که شخص از خود به اندازه ی نیاز و بدون ارتکاب خلاف واقع، تعریف کند. همچنان که امام - علیه السلام - در روایتی می فرمایند: ببینید یوسف نبی - علیه السلام - به عزیز مصر فرمود: (قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیم)؛ [یوسف] گفت: «مرا بر خزانه های این سرزمین بگمار که من نگهبانی دانا هستم». بنابراین مانعی ندارد اگر جایی لازم شد، انسان توانایی های خود را بیان کند. کما این که بعض فقهای عظام تصریح کرده اند: اگر کسی مثلاً قدرت بر قضاوت داشته باشد و نظام اسلامی هم احتیاج به قاضی داشت، نه تنها جایز یا راجح است، بلکه بر این شخص واجب است خود را معرفی کند و بگوید: من مجتهدم و _ با گردن شکسته! _ فکر می کنم عادل هم هستم، می توانید از من برای قضاوت استفاده کنید. ولی نباید حرص و ولع داشته باشد و هر زمان تکرار کند، بلکه تنها به اندازه ی انجام تکلیف می تواند بگوید.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه