بررسی گسترده ی فقهی کذب (موضوع، احکام و موارد استثناء) صفحه 140

صفحه 140

خبر ملازم با آن است و مثال هایی برای آن ذکر می کند، مانند: مدح المذموم (مدح کردن کسی که مذموم است)، ذمّ الممدوح، تمنّی المکاره [مثلاً بگوید کاش ما هم مریض بودیم و ثواب می بردیم، در حالی که واقعاً نمی خواهد]، ترجّی غیر المتوقع [بگوید منتظرت بودم، در حالی که واقعاً منتظر نبود]، ایجاب غیر الموجب (بر افراد تحت امرش کاری را واجب کند، در حالی که ملاک وجوب را ندارد)، ندب غیر النادب (بر افراد تحت امرش انجام کاری را مستحب کند، در حالی که ملاک استحباب را ندارد) و وعد غیر العازم (وعده دهد در حالی که عزم بر وفای به آن ندارد). پس در تمام این انشاءات چون مستلزم خبر است از آن حیث می تواند مّتصف به کذب شود، گرچه خود انشاءات فی نفسه متّصف به صدق و کذب نمی شود.

نقد کلام کاشف الغطاء - قدس سره -

کلام کاشف الغطاء(1) - قدس سره - درست نیست و در این أمثله ای که


1- شیخ جعفر کاشف الغطاء- قدس سره - متولد (1154 ه.ق) از نوادری است که محدث نوری درباره ی ایشان می فرماید: «هو من آیات الله العجیبه التی تقصر العقول عن درکها». ایشان دارای هوش و استعداد سرشار بودند و کتاب کشف الغطاء را در مسافرت بین ایران و عراق، در حالی که فقط قواعد علامه- قدس سره - را همراه داشتند نوشته اند که از اتقان بالایی برخوردار است و از شیخ اعظم انصاری- قدس سره - نقل شده که فرموده اند: «من اتقن القواعد الفقهیه التی اودعها کاشف الغطاء فی مقدمه کشفه فهو عندی مجتهد». از خود کاشف الغطاء هم نقل شده که فرمود: اگر تمام آثار فقهی شیعه را با آب بشویند و پاک شود، من می توانم عن ظهر الغیب (از حفظ) از طهارت تا دیات را بنویسم. در عظمت کاشف الغطاء همین قدر بس است که علامه ی بحر العلوم او را به عنوان مرجع عام شیعه معرفی کرد و حتّی به اهل بیت خود هم امر فرمود که از شیخ جعفر تقلید نمایند. اساتید و شاگردان شیخ جعفر کاشف الغطاء- قدس سره - نزد اساتیدی چون پدرش خضر، وحید بهبهانی، علامه ی بحر العلوم و ... بهره برد و شاگردان زیادی از جمله: چهار فرزند خود؛ شیخ موسی [که وقتی از پدرش سؤال شد افقه الناس کیست؟ در جواب فرمود: من و فرزندم موسی و شهید اوّل. بعضی هم در دقت و متانت او را بر پدرش برتری داده اند] شیخ علی، شیخ حسن، شیخ محمد کاشف الغطاء و هم چنین بزرگانی چون شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر)، شیخ محمد تقی اصفهانی (صاحب هدایه المسترشدین)، سید عبدالله شبّر، شیخ محمد ابراهیم کلباسی، سید جواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه) و ... از محضر علم و ادب وی بهره بردند. تألیفات کشف الغطاء عن مبهمات شریعه الغراء، شرح قواعد علامه ی حلّی، کتاب الطهاره، بغیه الطالب، العقائد الجعفریه فی اصول الدین، غایه المأمول فی علم الاصول، رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد (در ردّ وهابیت)، کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء (در ردّ أخباری گری و کارهای میرزا محمّد) و ... از جمله آثار کاشف الغطاء می باشد. مبارزات 1) مبارزه با أخباری گری: کاشف الغطاء از شاگردان وحید بهبهانی، آغازگر مبارزه ی جدّی با تفکر أخباری گری است که بعد از استادش پرچمدار این مبارزه شد و علیه میرزا محمد أخباری پرچمدار تفکر أخباری که در علوم غریبه تسلط داشت و در دربار فتحعلی شاه هم نفوذ کرده بود مبارزه کرد و کتاب کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلماء را نوشت و از این طریق توانست از نفوذ او در دربار فتحعلی شاه و تبلیغات مسموم جلوگیری کرده و در آخر او را فراری دهد. 2) مبارزه با تفکر وهابی: اوّلین کسی که از علمای شیعه به مبارزه با محمد بن عبدالوهاب که با احیاء آراء ابن تیمیه توانست وهابیت را بنیان نهد پرداخت، کاشف الغطاء بود و کتاب منهج الرشاد را در ردّ وهابیت تألیف کرد و رهبری مردم در دفاع مسلحانه از نجف اشرف در حمله ی وحشیانه وهابیت به عراق را بر عهده گرفت و آن ها را مجبور به عقب نشینی کرد و دستور به ساختن سور نجف (دیوار بزرگ در اطراف نجف اشرف) برای مصون ماندن شهر داد. 3) مبارزه با حمله ی روس به ایران: مرحوم کاشف الغطاء برای دفاع از مرزهای ایران در حمله ی روس ها، فتوای جهاد صادر کرد و در نامه ای به فتحعلی شاه اذن داد تا عِدّه و عُدّه علیه روس ها تهیه کند و نوشت: «پس از حصول موانع ظهور و عدم امکان قیام ما و قیام علماء به این امور، اذن دادیم به پادشاه این زمان (فتحعلی شاه) ...»؛ یعنی چون در زمان غیبت، ما علماء مبسوط الید برای قیام به این امور نیستیم، از طرف خود به فتحعلی شاه اذن دادیم تا علیه روس ها جهاد کند. از این جمله ی مرحوم کاشف الغطاء استفاده می شود که قائل بودند که قیام به امور مملکت، از اختیارات فقهاست. خصوصیات اخلاقی شیخ در عبادت و صفای باطن و حالت تضرع و زاری به درگاه خداوند متعال و تهجد و سحرخیزی هم یکی از اوتاد بودند. شهید محراب ملا محمد تقی برغانی قزوینی می گوید: در سالی که شیخ جعفر به ایران سفر کردند، وارد قزوین شده و در منزل یکی از بزرگان که باغی هم داشت رحل اقامت افکندند. وقت خواب فرا رسید و من هم در گوشه ی آن باغ خوابیدم، چون پاسی از شب گذشت شنیدم شیخ مرا صدا زده و می گوید: برخیز و نماز شب بخوان، گفتم بله برمی خیزم. بعد از رفتن شیخ دوباره خوابیدم، ولی با صدای گریه و ناله بلند شدم و متوجّه شدم شیخ جعفر مشغول راز و نیازست. این صدای ناله چنان در من اثر کرد که از آن شب تا کنون که 25 سال می گذرد، هر شب از خواب برخاسته و به مناجات مشغول می شوم. در فوائد الرضویه آمده: در بعضی از مؤلفات دیدم که در سالی که گذر شیخ به یکی از شهرهای ایران افتاد، اهل آن جا خواستند نماز را با آن جناب به جماعت بخوانند. مساجد شهر کم وسعت و غیر کافی بود، لاجرم در میدان اجتماع کرده و با شیخ نماز جماعت خواندند. بعد از نماز از ایشان خواستند موعظه ای بفرماید، شیخ فرمود: من فارسی را خوب نمی دانم. بعد از اصرار بالای منبر رفتند و فرمودند: مردم! شما می میرید و شیخ هم می میرد، پس فکر روز بازپسین نمائید. ایها الناس! شهر شما مثل بهشت است؛ چراکه در بهشت قصور و بساتین است و در این شهر نیز قصور عالیه و بساتین است که نهرهایی در آن جاری است. در بهشت نماز، روزه و سایر تکالیف برداشته شده، کما این که در شهر شما هم این امور برداشته شده، و این تعریض بود که اهل شهر بر تکالیف الهی مواظبت ندارند. یا وقتی متوجّه شدند که ائمه ی جماعات نوافل نمی خوانند، به مردم فرمودند: از این پس هر کسی نوافل را نخواند به او اقتداء نکنید. با این تدبیر توانست خواندن نوافل را ترویج دهد. نقل شده روزی شیخ جعفر- قدس سره - برای اقامه ی نماز جماعت در نجف اشرف، دیر وارد مسجد شده می بیند مردم به صورت فرادا مشغول نماز هستند، آن ها را توبیخ کرد و فرمود: آیا در بین شما یک نفر عادل نبود تا پشت سر او به جماعت بخوانید؟! در این حین نگاهش افتاد به یک تاجر صالح متدینی که مشغول نماز است، رفت و پشت سر او اقتدا کرد، دیگران هم با مشاهده ی این صحنه به او اقتدا کرده و صف عظیمی را تشکیل دادند. آن تاجر وقتی در بین نماز متو جّه این حرکت کاشف الغطاء و مردم شد، با سختی نماز ظهر را به اتمام رسانید، در حالی که عرقِ حیاء می ریخت. بعد از نماز بلافاصله بلند شد که کنار برود، ولی شیخ جعفر دست او را گرفت و فرمود: باید نماز عصر را هم اقامه کنی. تاجر گفت: یا شیخ قتلتنی بهذا الاقتداء! ما لی و لمقام الامامه؟! ما کجا و امام جماعت کجا! کاشف الغطاء به هیچ وجه قانع نمی شود و می فرماید: باید نماز عصر را هم اقامه کنی، تا این که بعد از انکار تاجر فرمود: یا باید اقامه کنی و یا این که فلان مقدار پول که آن زمان پول هنگفتی بود پرداخت کنی. تاجر گفت: حاضرم آن پول را پرداخت کنم. شیخ جعفر فرمود: باید قبل از نماز حاضر کنی. تاجر هم کسی را فرستاد و آن مبلغ پول را برای او آوردند. شیخ جعفر آن پول را همان جا میان فقراء تقسیم کرده و نماز عصر را اقامه فرمودند. (امیرخانی و احمدی)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه