احکام ارتداد صفحه 2

صفحه 2

طائفه 01

روایت اول، مکاتبه با امام هشتم است که قبلاً نقل کردیم. «رجل ولد علی الاسلام ثم کفر و اشرک و خرج عن الاسلام هل یستتاب او یقتل و لا یستتاب، فکتب(ع): یقتل». [1] . «لا یستتاب» به چه معناست؟ یعنی توبه اش فایده و اثری ندارد یا وظیفه ما استتابه او نیست؟ البته ممکن است خودش توبه کند. اینکه توبه او اثر دارد یا نه، ظاهراً روایت ناظر به این جهت نیست. البته فقهای شیعه در باره مرتد فطری که توبه کرده باشد، نیز معتقدند احکام ارتداد جاری می شود و توبه او اثری ندارد ولی جای این سؤال باقی است که در این روایت، سخن از عدم قبول توبه ندارد، بلکه سخن از «عدم استتابه» دارد و عدم استتابه اعم از این است که شخص خود توبه کند یا نکند. من تردید دارم که آیا روایت شامل کسی که خودش توبه کرده باشد، هم

می شود یا نه؟ آیا «یُقتل» در روایت اطلاق دارد؟ یعنی چه توبه کرده باشد و چه توبه نکرده باشد، کشته می شود؟ آیا ما یقین داریم که امام از این جهت نیز در مقام بیان بوده تا بتوانیم به اطلاق تمسک کنیم؟ اگر بخواهیم از این روایت لزوم قتل را به طور مطلق استفاده کنیم، سه راه دارد: 1_ روایت دلالت بر لزوم قتل دارد، گویا سائل برای آنکه راهی برای کشته نشدن مرتد پیدا کند از امام سؤال کرده که آیا راهی دارد؟ ولی امام پاسخ فرموده: راهی وجود ندارد و چنین شخصی باید کشته شود. این احتمال در روایت ضعیف است. 2_ به اطلاق «یُقتل» در کلام امام تمسک شود یعنی «یقتل سواء تاب ام لم یتب». ولی این احتمال مبنی بر آن است که یقین کنیم امام(ع) از این جهت نیز در مقام بیان بوده و چنین یقینی وجود ندارد. 3_ تنها راه باقیمانده، ترک استفصال از سوی امام است. امام(ع) که می داند بعضی از افراد پس از ارتداد توبه می کنند و بعضی عناد ورزیده و به حال کفر باقی می مانند، قاعدتاً اگر حکم این دو صورت متفاوت بود باید استفصال می کردند. ترک استفصال در مقام حاجت قبیح است. البته ممکن است که سؤال کننده نسبت به این جهت متوجه نبوده، اما امام در مقام بیان حکم شرعی باید حکم هر دو صورت را بیان می کردند و چون چنین تفصیلی را مطرح نکرده اند، معلوم می شود که توبه مرتد فطری، تغییری در احکام ارتداد ایجاد نمی کند. پس تنها راهی که می تواند لزوم قتل

مرتد فطری را، حتی پس از توبه، اثبات کند، همین راه سوم است. روایات دیگر نیز شبیه همین روایت است، به عنوان نمونه: روایت دوم، روایت عمار ساباطی است که قبلاً نقل کردیم «... فان دمه مباح لمن سمع ذلک منه و امرأته بائنه منه یوم ارتّد و یقسّم ماله علی ورثته و تعتدّ امرأته عدّه المتوفّی عنها زوجها و علی الامام ان یقتله و لا یستتیبه». [2] . روایت چند حکم قطعی مرتد فطری را بیان کرده، ولی آیا روایت اطلاق دارد؟ چه توبه کند و چه بر کفر خود اصرار ورزد؟

طائفه 02

طائفه دوم روایات مربوط به مرتد ملّی است که استتابه می شود و توبه اش پذیرفته است و خارج از مورد بحث ما می باشد. [3] .

طائفه 03

روایت اول: عن علی بن جعفر عن اخیه ابی الحسن قال: سألته عن مسلم تنصّر قال: یقتل و لا یستتاب. قلت: فنصرانی اسلم ثم ارتدّ قال: یستتاب فان رجع و الاّ قتل. [4] . چند روایت دیگر به همین مضمون وجود دارد که در بحث ارتداد فطری نقل کردیم. (روایت هشتم و نهم) در میان روایات فراوان این طائفه تنها یک روایت به چشم می خورد که تعبیر (لا یستتاب) ندارد بلکه (فَلا توبه له) دارد که قابل توجیه و تأویل نیست و چون در مرتد ملّی، استتابه مسلم است، لذا روایت مربوط به مرتد فطری است. روایت چنین است: محمد بن یعقوب عن محمد بن ابراهیم عن ابیه و عن عده من اصحابنا عن سهل بن زیاد جمیعاً عن ابن محبوب عن العلاء ابن رزین عن محمد بن مسلم قال: سألت اباجعفر(ع) عن المرتد قال: من رغب عن الاسلام و کفر بما انزل علی محمد(ص) بعد اسلامه، فلا توبه له و قد وجب قتله و بانت منه امرأته و یقسّم ما ترک علی ولده. [5] . در میان انبوه روایات، در هشت روایت تعبیر (لا یستتاب و یقتل) به چشم می خورد که در میان آنها روایت صحیح، موثق، ضعیف و مجهول وجود دارد، از این رو با توضیحاتی که گذشت، دست ما از روایات کوتاه است؛ تنها روایت قابل توجه، روایت محمد بن مسلم است که تعبیر «فلا توبه له» دارد و ظاهرش این است

که توبه اش فایده ای ندارد.

اقوال فقها

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه