فروغ مساجد (4) : سومین همایش بین المللی هفته جهانی گرامی داشت مساجد صفحه 239

صفحه 239

گفت: من در یکی از مرزهای مسلمانان بودم و ایشان را کفایت می کردم. پس مرا به مدینه راندند. گفتم آنجا شهری است که خد و یارانم در آن اقامت کرده ایم. ولی از مدینه نیز مرا به این جا کی می بینی، تبعید کردند.

سپس گفت: شبی به روزگار رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد خوابیده بودم که حضرت بر من عبور کرد و نوک پایی به من زد و فرمود: نبینم که در مسجد بخوابی.

گفتم: پدرو مادرم فدایت باد! خواب بر چشمم چیره شد و خوابم برد.

فرمود: آن گاه که تو را از این جا بیرون کنند چه کار خواهی کرد؟ گفتم: به شام می روم که سرزمینی مقدس است و سرزمین نیکان مسلمان و سرزمین جهاد در راه خدا.

گفت: از آن جا هم بیرونت کنند، چه می کنی؟ گفتم: بر می گردم به مسجدالحرام.

گفت: از آن جا هم بیرونت کنند چه می کنی؟ گفتم: شمشیرم را می گیرم و با آنان زد و خورد می کنم.

گفت: آیا راهی از این بهتر به تو ننمایم؟ به هر جا برانندت، با ایشان برو، بشنو و فرمانبر باش.

من نیز شنیدم و فرمان بردم و می شنوم و فرمان می برم و به خدا سوگند عثمان در حالی می میرد که به من ستمکار است.(1)

به تازه واردان مسجد جا بدهید

روز جمعه بود. رسول اکرم صلی الله علیه و آله در میان یاران خویش و در گوشه ای از مسجد النبی نشسته بودند. در این میان عده ای از بدریّون (آنانکه در جنگ بدر شرکت داشتند) وارد شدند. وقتی نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند، سلام کردند پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ گفت. سپس آنها به حاضران سلام کردند، آنان نیز پاسخ دادند.


1- . ترجمه الغدیر: ج 16 ، ص 131 ؛ نقل از داستان ها و حکایت های مسجد: ص 148 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه