فروغ مساجد (4) : سومین همایش بین المللی هفته جهانی گرامی داشت مساجد صفحه 245

صفحه 245

بلال رفت و پس از جست وجو، هشت دانه گردو یافت و به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آورد، پیامبر صلی الله علیه و آله به کودکان فرمود:

«اتبیعُونَ جَمَلُکُم بِهِذِهِ الْجَویزاتِ».

«آیا شما شتر خود را به این گردوها، می فروشید؟».

کودکان به این دادوستد راضی شدند و گردوها را گرفتند و آن حضرت را آزاد نمودند، پیامبر صلی الله علیه و آله به راه خود به طرف مسجد ادامه داد، در حالی که می فرمود:

«رَحثمَ اللّهُ أخِی یُوسُفَ باعُوهُ بِثَمَنٍ بِخْسٍ دَراهِمَ مَعْدودَهٍ...».(1) «خداوند برادرم یوسف را رحمت کند که او را (برادرانش) به چند درهم اندک فروختند».

«امّا این کودکان، مرا به هشت دانه گردو فروختند، با این فرق که برادران یوسف، وی را از روی دشمنی فروختند، ولی این کودکان از روی نادانی فروختند».

وقتی بلال این همه محبّت و بزرگواری پیامبر صلی الله علیه و آله را دید، تحت تأثیر قرار گرفت و به پای مبارک آن حضرت افتاد و اظهار تواضع کرد و گفت:

«اَللّهُ اَعْلَمُ حَیثُ یَجْعَلُ رسالَتَه».(2) «خداوند می داند که مقام رسالت را در وجود چه کسی قرار دهد؟».

در حلقه ی اهل دل و دیده

اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را با مردم می خواند، آنگاه جوانی را در مسجد دید که چرت می زد و سرش پایین می افتاد، زردگون بود و جسمی نحیف و چشمانی به گودی نشسته داشت.


1- . یوسف / 20 .
2- . نفائس الأخبار، نقل از داستان های مسجد: ص 45 .
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه