البیع بررسی گسترده ی فقهی بیع «اهمیت بیع، تعریف بیع و شماری از عقود، گستره ی بیع و افتراق آن از سایر عقود صفحه 104
- پیش گفتار 1
- اشاره 5
- مطالب کلّی پیرامون بیع 5
- تعریف بیع در لغت و نکاتی پیرامون آن 6
- اشاره 10
- آیا در بیع باید هر یک از عوض و معوّض عین باشد؟ 10
- لزوم عین بودن معوّض به خلاف عوض در نظر شیخ قدس سره - 10
- بررسی کلام شیخ قدس سره - در لزوم عین بودن معوّض 11
- الف: فروش خدمت عبد مدبر 12
- اشاره 12
- اطلاق بیع بر فروش غیر عین در روایات 12
- ب: فروش سُکنای دار 14
- ج: فروش اراضی خراجیه 16
- کلام شیخ قدس سره - در عدم لزوم عین بودن عِوَض 19
- اشاره 20
- آیا عمل حرّ می تواند عوض واقع شود؟ 20
- اشاره به تعریف مال و تفاوت آن با ملک 20
- ثمره ی مهم مالیّت عمل حرّ قبل از معاوضه 21
- اشاره 22
- آیا عمل حرّ قبل از معاوضه مال است؟ 22
- اشاره 23
- ارائه و نقد وجوه عدم مالیّت عمل حرّ قبل از معاوضه از جانب محقّق اصفهانی - رحمه الله علیه - 23
- وجه اوّل محقق اصفهانی قدس سره - 23
- مناقشه ی محقق اصفهانی قدس سره - در وجه اوّل 25
- بررسی کلام محقّق اصفهانی - رحمه الله علیه - در نقد وجه اوّل 27
- دفاع مرحوم امام قدس سره - از مالیّت عمل حرّ قبل از معاوضه 29
- نقد فرمایش مرحوم امام قدس سره - 30
- پاسخ نقض های محقق اصفهانی قدس سره - در وجه اوّل 31
- وجه دوم و نقد آن از جانب محقق اصفهانی قدس سره - 32
- انکار مالکیت حرّ بر عمل از جانب قائلین به مالیت آن 33
- اشاره 33
- تخلّص از طریق لغویت جعل اعتباری و نقد آن 34
- عدم ضمان در منع از عمل حرّ کَسوب قبل از معاوضه 34
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 35
- کلام سید خویی قدس سره - در اثبات ضمان از طریق سیره ی عقلائیه 35
- ثبوت ضمان در صورت استیفای عمل حر 38
- آیا ممانعت کارمندان دولت ضمان دارد؟ 39
- ثبوت ضمان در منع از عمل حرّ بعد از معاوضه 39
- اشاره 39
- امکان عوض واقع شدن عمل حرّ حتّی بنابر مبنای عدم مالیّت آن قبل از معاوضه 40
- آیا حقوق می تواند عِوَض واقع شود؟ 42
- تقسیمات حقوق در نظر مرحوم شیخ - رحمه الله علیه - 42
- قسم اوّل (حقوق غیر قابل معاوضه با مال) 42
- اشاره 42
- بررسی قسم اوّل 44
- شبهه ی صاحب جواهر قدس سره - مبنی بر صحت بیع ما لا یقبل التملّک 45
- اشاره 45
- قسم دوم (حقوق غیر قابل انتقال) 45
- پاسخ مرحوم شیخ - رحمه الله علیه - به شبهه ی صاحب جواهر - رحمه الله علیه - 46
- بررسی کلام شیخ - رحمه الله علیه - در قسم دوم 47
- پاسخ مستفاد از کلام امام قدس سره - به سخن سید خویی قدس سره - 50
- کلام سید خویی قدس سره - در اعتبار «مَن یُملک علیه» در ملکیت مضاف به ذِمَم 50
- نقد کلام مرحوم امام قدس سره - 51
- اشاره 52
- بیان سید خویی قدس سره - در عدم انتقال حق شُفعه به غیر شریک 52
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 53
- اشاره 54
- کلام سید خویی قدس سرهم - در عدم انتقال حق خیار 54
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 55
- قسم سوم (حقوق قابل انتقال و معاوضه به مال) 55
- اشاره 55
- بیان میرزای نائینی و سیّد خویی قدس سرهما - در عدم وقوع حق به عنوان ثمن 56
- بررسی کلام شیخ - رحمه الله علیه - در قسم سوم 56
- بررسی کلام محقّق نائینی و سیّد خویی قدس سرهما - 60
- حقیقت مِلک چیست؟ 61
- اشاره 61
- مراتب مِلک 61
- روان شناخت فلسفیِ پیدایش ملک اعتباری 63
- اشاره 68
- احتمالات مطرح شده در مقوله ی مقتبسٌ عنهای ملکیت اعتباری 68
- احتمال اوّل: اقتباس از مقوله ی جده 68
- مناقشه در احتمال اوّل 70
- احتمال دوم: اقتباس از مقوله ی کیف (کیف نفسانی) 71
- مناقشه در احتمال دوم 71
- اشاره 71
- احتمال سوم: اقتباس از مقوله ی اضافه 72
- اشاره 72
- بررسی احتمال سوم 76
- نظر مختار در حقیقت ملک اعتباری 77
- حقیقت حق چیست؟ 80
- اشاره 80
- نظریه ی مساوات حق با سلطنت 82
- نظرات مختلف در معنای حق اعتباری 82
- اشاره 82
- اشاره 82
- اشکال آخوند قدس سره - بر این نظریه 83
- اشکال مرحوم امام قدس سره - بر این نظریه 84
- پاسخ به دو اشکال مذکور، در کلام محقق اصفهانی - رحمه الله علیه - 86
- اشکال دوم مرحوم امام قدس سره - بر نظریه ی مساوات حق با سلطنت 87
- اشکال سوم مرحوم امام قدس سره - بر این نظریه 89
- اشاره 89
- نظریه ی مساوات حق با ملک ضعیف 89
- اشکال محقّق اصفهانی - رحمه الله علیه - بر این نظریه 90
- نقد اشکال محقق اصفهانی قدس سره - 92
- اشکال مرحوم امام قدس سره - بر نظریه ی مساوات حق با ملک ضعیف 96
- نقد اشکال مرحوم امام قدس سره - 98
- نظریه ی محقق اصفهانی: تفاوت معنای حق به اختلاف موارد (اشتراک لفظی) 99
- اشاره 99
- نقد کلام محقق اصفهانی - رحمه الله علیه - 101
- اشاره 102
- نظریه ی وحدت حقیقت حق و حکم 102
- تبیین سید خویی قدس سره - بر نظریه ی وحدت حقیقت حق و حکم 103
- ملاحظاتی بر کلام سید خویی قدس سره - 104
- نظریه ی مختار در تبیین حقیقت حق (ثبوت شایسته تا بایسته) 109
- اشاره 109
- منشأ پیدایش حق اعتباری و تفاوت آن با حق نفس الامری 111
- آیا در حاقّ حقّ، علاوه بر لحاظ «له»، جنبه ی «علیه» نیز لحاظ شده است؟ 113
- تفاوت بین حق و ملک 116
- تفاوت بین حق و حکم 119
- شک بین حق و حکم 121
- اقسام حقوق در کلام سید یزدی قدس سره - 122
- شک در قابلیت اسقاط و نقل و انتقال حق 126
- اشاره 126
- تمسّک به عمومات برای اثبات قابلیت نقل 127
- اشاره 129
- موضع بزرگان در این مسأله 129
- بیان سید یزدی قدس سره - در تمسّک به عمومات برای اثبات قابلیات 130
- اشاره 130
- اشکال محقق اصفهانی بر کلام سید یزدی قدس سرهما - 132
- دفاع مرحوم امام از کلام سید یزدی در مقابل اشکال محقق اصفهانی قدس سرهم - 134
- دفاع سید خویی از محقق اصفهانی و اشکال بر سید یزدی قدس سرهم - 135
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 140
- شبهه: شک در قابلیات به نحو شبهه ی مصداقیه ی مخصص است 146
- اشاره 146
- پاسخ به شبهه 147
- تثبیت شبهه توسط مرحوم امام قدس سره - 148
- اشاره 148
- ملاحظاتی بر فرمایش مرحوم امام قدس سره - 151
- راهی برای تمسک به عام علی فرض تثبیت اشکال مرحوم امام قدس سره - 155
- تمسک به عمومات برای اثبات قابلیت نقل حقوق ابداعی شارع 157
- اشاره 158
- شک در قابلیت اسقاط حق 158
- اشاره 159
- نظر محقق نائینی قدس سره - در حقیقت إعراض، نقل و اسقاط 159
- حقیقت اسقاط 159
- نظر محقق اصفهانی - رحمه الله علیه - در حقیقت اعراض، نقل و اسقاط 162
- نظر مختار در حقیقت إسقاط، نقل و إعراض 166
- آیا إعراض موجب سقوط ملکیت می شود؟ 170
- حکم شک در قابلیت بالفعل إسقاط حق 171
- بررسی بعض تعاریف بیع و بیان تعریف مختار 173
- اشاره 173
- تعریف بیع در نظر شیخ قدس سره - 174
- اشاره 175
- اشکال اوّل (جواز ایجاب بیع با لفظ «ملّکتُ») 175
- شبهات تعریف «إنشاء تملیک عینٍ بمال» و پاسخ به آن از جانب شیخ قدس سره - 175
- اشکال بعضی بر تعریف شیخ قدس سره - و نقد آن 176
- نقضی بر ترادف بیع با تملیک 178
- اشکال دوم (عدم انطباق تعریف بر بیع الدین علی من هو علیه) 180
- اشاره 180
- اشاره 180
- پاسخ اوّل شیخ به اشکال دوم 180
- اشاره 182
- نقد پاسخ اوّل شیخ قدس سره - 182
- پاسخ دوم شیخ قدس سره - به اشکال دوم 182
- نقد پاسخ دوم شیخ قدس سره - 183
- نظر مختار در وجه صحت «بیع الدین علی من هو علیه» بدون وقوع تملیک 183
- اشکال سوم (انطباق تعریف بر تملیک به معاطاه) 185
- اشکال چهارم (انطباق تعریف بر شراء) 186
- اشاره 186
- اشکال سید خویی بر پاسخ شیخ قدس سرهما - 188
- پاسخ شیخ به اشکال چهارم 188
- بررسی اشکال سید خویی بر پاسخ شیخ قدس سرهما - 191
- اشکال پنجم (انطباق تعریف بر صلح) 195
- اشاره 195
- پاسخ شیخ قدس سره - به اشکال پنجم 196
- بررسی پاسخ شیخ قدس سره - 199
- اشاره 200
- اشکال ششم (انطباق تعریف بر هبه ی معوضه) 200
- پاسخ شیخ قدس سره - به اشکال ششم 202
- اشاره 205
- اشکال هفتم (انطباق تعریف بر قرض) 205
- اشاره 205
- پاسخ شیخ قدس سره - به اشکال هفتم 205
- شواهد شیخ قدس سره - بر معاوضه نبودن قرض 205
- شاهد اوّل: عدم جریان ربای معاوضی در قرض 206
- شاهد دوم: جواز غرر در قرض 211
- اشکال محقق ایروانی بر پاسخ شیخ قدس سرهما - 212
- شاهد چهارم: عدم لزوم علم به عوض 212
- شاهد سوم: عدم لزوم ذکر عوض در قرض 212
- نقد کلام محقق ایروانی قدس سره - 214
- اشتباه مصادیق قرض در تعاملات بانکی 215
- اشکالات دیگر تعریف شیخ از محقق ایروانی قدس سرهما - 216
- اشاره 216
- اشکال اوّل (زائد بودن «إنشاء» در تعریف) 217
- اشکال دوم (بیع از مقوله ی إنشاء نیست) و نقد آن 219
- اشکال سوم (شمول تعریف بر إنشاء عابث و لاغی و ایجاب غیر متعقب به قبول) و نقد آن 219
- اشاره 220
- اشکال چهارم (شمول تعریف بر اعیان غیر متموّله) 220
- عدم لزوم مالیت معوّض در نظر سید یزدی و سید خویی قدس سرهما - 221
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 222
- ملاک مالیت اشیاء 223
- اشکال پنجم (شمول تعریف بر تملیک ضمنی) 223
- اشکال ششم (ظهور تعلق باء به تملیک؛ نه عین) 224
- اشاره 224
- نقد اشکال ششم 225
- اشاره 226
- اشکالات دیگر تعریف شیخ از محقق اصفهانی قدس سرهما - و برخی دیگر 226
- اشکال اوّل (در بیع همیشه تملیک نیست) 226
- اشکال دوم (عدم لزوم عین بودن مبیع) 227
- نظر محقق اصفهانی قدس سره - در تعریف بیع و نقد آن 228
- نظر مختار در تعریف بیع 230
- ویژگی های تعریف مختار 230
- اشاره 230
- اشاره 234
- بررسی معانی دیگر «بیع» توسط شیخ قدس سره - 234
- 1. «إنشاء تملیک عینٍ بمالٍ بشرط تعقّبه بتملّک المشتری» یا «بشرط القبول» 235
- اشاره 235
- مخالفت شیخ قدس سره - با اشتراط قبول در تحقق بیع مصطلح 236
- ملاحظاتی بر کلام شیخ قدس سره - 238
- اشاره 240
- 2. اثر حاصل از ایجاب و قبول (انتقال) 240
- مخالفت شیخ قدس سره - با استعمال بیع در معنای «انتقال» 241
- نقد کلام شیخ قدس سره - 243
- 3. عقد مرکّب از ایجاب و قبول 245
- مجازیت استعمال بیع در «عقد» در نظر شیخ - رحمه الله علیه - 246
- آیا نزد عرف، صدق و صحّت بیع متلازمند؟ 251
- بیع حقیقت در صحیح و مجاز در فاسد در کلام شهیدین قدس سرهما - 253
- بیع و سایر عقود اسم برای صحیح است یا اعم؟ 253
- عدم جواز تمسّک به عمومات و اطلاقات، لازمه ی کلام شهیدین قدس سرهما - 255
- مراتب صحّت در معاملات 256
- اشاره 256
- ظهور عبارت شهیدین قدس سرهما - در صحّت عند الشارع 258
- وارد بودن اشکال شیخ و اشکالی دیگر بر ظاهر عبارت شهیدین قدس سرهما - 258
- توجیه شیخ درباره ی کلام شهیدین و نقد آن 259
- اسامی معاملات اسم برای سبب است یا مسبّب؟ 266
- اشاره 266
- عدم امکان أخذ صحت عند الشارع در عمومات و اطلاقات معاملات در نظر سید خویی قدس سره - 268
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 269
- اشاره 270
- تمسّک به اطلاق مقامی در ادلّه ی معاملات بنابر اراده ی صحّت عند الشارع 270
- نقد شهید صدر قدس سره - بر نظریّه ی تحقّق اطلاق مقامی در ادلّه ی معاملات 274
- نقد اشکال شهید صدر قدس سره - 276
- خلاصه ی کلام در جواز یا عدم جواز تمسّک به اطلاق ادلّه ی معاملات 280
- مبحث معاطات 282
- اشاره 282
- صور معاطات 284
- مناقشه ی شیخ قدس سره - در وجه سوم 286
- اشاره 286
- اشکال بعضی بر مناقشه ی شیخ در وجه سوم 286
- نقد اشکال 287
- مناقشه ی شیخ قدس سره - در وجه چهارم 288
- آیا معاوضه ی لبن شاه به نحو تملیک مطلق است؟ 289
- روایات مربوط به اعطاء بقر و غنم بالضریبه 290
- اجاره بودن إعطاء غنم و بقر بالضریبه 296
- عبارات فقهاء در بیع لبن شاه 298
- نقد کلام شیخ قدس سره - در ظهور عبارت فقهاء در تملیک مطلق 308
- اشاره 311
- قول اوّل: مفید لزوم (ملکیّت لازم) مطلقاً 311
- اقوال در نتیجه ی معاطات 311
- قول دوم: مفید ملکیّت جائزه 315
- قول سوم: مفید ملکیت لازم در صورتی که دالّ بر تراضی، لفظ باشد 316
- قول چهارم: مفید إباحه ی جمیع تصرّفات حتّی تصرّفات متوقف بر ملک 318
- قول پنجم: مفید إباحه ی تصرّفات غیر متوقّف بر ملک 318
- قول ششم: بطلان معامله و عدم ترتّب اثر 319
- قول هفتم: معامله ای مستقل و مفید ملکیت 320
- مروری گذرا بر مستند اقوال هفت گانه 321
- بررسی کلمات قدما در معاطات 324
- کلمات برخی معاریف عامه در معاطات 339
- قصد تملیک، محطّ بحث در معاطات 343
- تمسّک به سیره برای اثبات مفید ملک بودن معاطات 346
- اشاره 346
- اشاره 346
- مقتضای ادلّه ی اوّلیه در معاطات 346
- الف) سیره ی متشرعه 346
- اشاره 346
- نقد 347
- ب) سیره ی عقلاء 349
- تمسّک به اطلاقات و عمومات برای اثبات مفید ملک بودن معاطات 350
- اشاره 350
- اشاره 350
- 1) آیه ی شریفه ی (أحَلَّ اللهُ البَیعَ وَ حَرَّمَ الرّبا) 350
- سه محور بحث پیرامون آیه ی شریفه ی (أحَلَّ اللهُ البَیعَ) 354
- اشاره 354
- حمل بیع بر «تصرفات مترتب بر بیع» در کلام شیخ قدس سره - 354
- نقد کلام شیخ قدس سره - 356
- اشاره 358
- تبیین مراد از حلّیت در کریمه و رابطه ی آن با صحّت معاطات از دیدگاه شیخ قدس سره - 358
- وجوه حمل حلّیت بر حلّیت تکلیفی در کریمه و نقد آن 360
- نظر مشهور در حلّیت در کریمه 363
- مراد از حلّیت، جامع حلّیت وضعی و تکلیفی در نظر سید خویی قدس سره - 364
- بررسی کلام سید خویی قدس سره - 367
- معنای حلّیت در نظر محقق اصفهانی قدس سره - و نقد آن 368
- دو اشکال مرحوم امام قدس سره - بر اطلاق آیه ی شریفه 370
- نقد کلام بعض المشایخ قدس سره - 377
- مراد از (وَ مَنْ عَادَ) در آیه ی شریفه کیست؟ 378
- نظر مختار درباره ی (وَ مَنْ عَادَ) 381
- نظر نهایی و مختار در اطلاق کریمه ی (أحَلّ اللهُ البَیعَ) 384
- استفاده ی اطلاق کریمه از بعض روایات 385
- 2) آیه ی شریفه ی (لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ) 387
- اشاره 387
- سه بحث در قسمت «مستثنی منه» کریمه 388
- مباحث مربوط به بخش اثباتی کریمه 392
- اشاره 393
- اعراب و ترکیب (تجاره) در کریمه 398
- توجیه استثناء متصل در کلام برخی و نقد آن 400
- تفاوت استثناء متصل و منقطع در معنای کریمه 402
- عدم تفاوت معنای کریمه با استثناء متصل و منقطع در نظر سید خویی قدس سره - 404
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 406
- قید (عن تراضٍ) توضیحی است یا احترازی؟ 407
- نحوه ی استدلال به کریمه برای اثبات صحت و افاده ی ملکیّت معاطات 408
- اشاره 409
- 3) آیه ی شریفه ی (أوفُوا بالعُقُود) 409
- وجه عدم تمسک شیخ قدس سره - به کریمه برای اثبات صحت و افاده ی ملکیت معاطات 411
- 4) تمسّک به روایت معروف «الناس مسلّطون علی أموالهم» 415
- مناقشه ی شیخ قدس سره - در دلالت حدیث سلطنت بر مدّعا 417
- اشاره 419
- موضع أعلام در دلالت حدیث سلطنت 419
- کلام سید یزدی قدس سره - در تصحیح تمسّک به حدیث سلطنت برای امضاء معاطات 421
- کلام محقق اصفهانی قدس سره - در تصحیح تمسّک به حدیث سلطنت برای امضاء معاطات 424
- خلاصه ی کلام مخالفین امکان تمسک به حدیث سلطنت برای إمضاء معاطات 426
- نقض سید خویی قدس سره - بر کلام قائلین به اطلاق حدیث از حیث انواع معاملات 427
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 428
- نقد مرحوم امام قدس سره - بر کلام قائلین به اطلاق حدیث سلطنت 429
- نقد کلام امام قدس سره - 432
- مروری بر ادلّه ی صحت معاطات 433
- مبعّدات قول به إباحه از کاشف الغطاء قدس سره - 434
- اشاره 434
- اشاره 435
- مبعّد اوّل: إن العقود و ما قام مقامها لا تتبع القصود 435
- پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد اوّل 436
- مواردی از تخلّف عقد از قصد در فقه 438
- بررسی پاسخ شیخ به مبعّد اوّل کاشف الغطاء قدس سرهما - 441
- پاسخ بعضی به نقوض شیخ قدس سره - در مبعّد اوّل و نقد آن 443
- اشاره 449
- مبعّد دوم: تصرّف یا اراده ی تصرّف از مملّکات باشد 449
- پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد دوم کاشف الغطاء قدس سره - 451
- پاسخ بهتر به مبعّد دوم کاشف الغطاء قدس سرهما - 452
- اشاره 453
- مبعّد سوم: لزوم تعلق واجبات مالیّه به غیر ملک 453
- پاسخ شیخ به مبعّد سوم کاشف الغطاء قدس سرهما - 456
- مبعّد پنجم: تلف سماوی از یک طرف مملّک طرف دیگر باشد 461
- مبعّد چهارم: تصرف از یک جانب مملّک جانب دیگر باشد 461
- اشاره 461
- پاسخ شیخ قدس سره - به بخش اوّل مبعّد پنجم 464
- بررسی پاسخ شیخ قدس سره - 466
- اصلاح پاسخ شیخ به کلام کاشف الغطاء قدس سرهما - در مبعّد پنجم 468
- پاسخ شیخ قدس سره - به بخش دیگر مبعّد پنجم 470
- مبعّد ششم: تصرّف از نواقل قهریّه باشد 472
- اشاره 472
- مبعّد هفتم: نماء حادث قبل از تصرّف مملّک باشد 473
- اشاره 473
- بررسی مبعّد ششم 473
- بررسی پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد هفتم 474
- پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد هفتم 474
- مبعّد هشتم: اتحاد موجب و قابل لازم می آید 475
- اشاره 475
- بررسی مبعّد هشتم کاشف الغطاء قدس سره - 477
- جمع بندی شیخ قدس سره - بین ادله ی قول به إباحه و ملکیت 478
- معاطات مفید ملکیّت لازم است یا متزلزل؟ 480
- اشاره 482
- دلالت استصحاب بر لزوم ملکیّت 482
- اشکالی بر جریان استصحاب 482
- پاسخ اوّل شیخ قدس سره - به اشکال: (ملک حقیقت واحد است و دو قسم نیست) 483
- اشاره 483
- نقد پاسخ اوّل شیخ قدس سره - 488
- بیان مختار در اثبات دو قسم ملک 490
- پاسخ دوم شیخ قدس سره - به اشکال بر استصحاب: (استصحاب کلّی قسم ثانی) 491
- مهم ترین اشکالات استصحاب کلّی قسم ثانی و پاسخ آن 492
- راه دیگری برای جریان استصحاب شخصی ملک 493
- جریان اصاله اللزوم (استصحاب ملک آخذ) در شبهات موضوعیه 495
- پاسخ به استصحاب بقاء علقه ی مالک اوّل 495
- تحالف در صورت إقامه ی دعوا 496
- اشاره 498
- تمسّک به اطلاقات و عمومات برای اثبات لزوم ملکیت حاصل از معاطات 498
- اشاره 498
- 1. تمسّک به مرسله ی نبوی «الناس مسلّطون علی أموالهم» 498
- دو بیان بر نحوه ی دلالت مرسله بر لزوم معاطات و نقد آن از محقق اصفهانی قدس سره - 500
- اشاره 500
- بررسی کلام محقق اصفهانی قدس سره - در نقد بیان اوّل 501
- بررسی کلام محقق اصفهانی قدس سره - در نقد بیان دوم 503
- 2. تمسّک به روایت «لا یحلّ مال امرئٍ مسلم إلّا عن طیب نفسه» 504
- اشاره 504
- اشکال بعض محشّین بر استدلال شیخ به این روایت 509
- نقد اشکال محشین 511
- شاهدی بر اعم بودن حلّیت تصرّف از تصرفات تکوینی و اعتباری 512
- 3. تمسّک به روایت «البیّعان بالخیار حتّی یفترقا» 513
- اشاره 513
- سه بیان بر کیفیت دلالت روایت بر لزوم بیع معاطاتی 515
- اشاره 515
- مناقشه ی مرحوم امام در هر سه بیان 516
- مناقشه ی دیگر امام قدس سره - نسبت به بیان دوم و سوم 521
- ملاحظاتی بر فرمایش امام قدس سره - 523
- اشاره 528
- 4. تمسّک به روایت «المؤمنون عند شروطهم» 528
- نقد کلام شیخ قدس سره - در تمسّک به این روایت 529
- 5. تمسّک به کریمه ی (لَا تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تجِاَرَهً عَن تَرَاضٍ مِّنکُم) 530
- اشاره 530
- استدلال به عقد مستثنی (إِلَّا أَن تَکُونَ تجِاَرَهً عَن تَرَاضٍ مِّنکُم) 530
- عدم جریان توهّم مذکور در تمسّک به روایت «الناس مسلطون علی أموالهم» 531
- استدلال به عقد مستثنی منه (لَا تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ) 533
- اشکال سید خویی قدس سره - بر استدلال به عقد مستثنی منه کریمه 534
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 535
- اشکال امام قدس سره - بر استدلال به عقد مستثنی منه کریمه 537
- بررسی کلام مرحوم امام قدس سره - در نقد استدلال به عقد مستثنی منه کریمه 540
- نظر مختار در تمسّک به عقد مستثنای کریمه برای اثبات لزوم معاطات 540
- نقد این استدلال 541
- استدلال به عقد مستثنای کریمه از غیر طریق حصر 541
- 6. تمسّک به کریمه ی (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) 542
- 7. تمسّک به کریمه ی (أحَلَّ اللهُ البَیعَ) 544
- 1. روایت «إِنَّمَا یُحَلِّلُ الْکَلَامُ وَ یُحَرِّمُ الْکَلَامُ» 545
- روایات دالّ بر عدم لزوم ملکیت 545
- اشاره 545
- احتمالات چهارگانه در معنای ذیل روایت با غض نظر از صدر 549
- استظهار شیخ قدس سره - از روایت در میان احتمالات چهارگانه 553
- بررسی احتمال اوّل 553
- اشاره 553
- بررسی احتمال دوم، سوم و چهارم 554
- عدم دلالت روایت بر بطلان معاطات بنابر احتمال سوم و چهارم 556
- تردید شیخ قدس سره - به خاطر حصر محلّل و محرّم در کلام 557
- نظر مختار در دلالت روایت بر بطلان معاطات 559
- إشعار روایات دیگر بر بطلان معاطات 560
- اشاره 560
- نظر مختار درباره ی ادعای اجماع بر بطلان معاطات 572
- اشاره 574
- تنبیهات معاطات 574
- تنبیه اوّل: آیا رعایت تمام شروط بیع بالصیغه در معاطات لازم است؟ 575
- اشاره 575
- آیا در معاطات خیار جاری است؟ 584
- اشاره 586
- تنبیه دوم: آیا معاطات با إعطاء از جانب واحد محقق می شود؟ 586
- اشاره 587
- اشکال محقق نائینی قدس سره - بر وقوع معاطات با إعطاء از جانب واحد 587
- نقد کلام محقق نائینی قدس سره - 591
- اشاره 593
- کلام محقق ایروانی قدس سره - در عدم معقولیت تأثیر إعطاء دوم در ایجاب و قبول 593
- نقد کلام محقق ایروانی قدس سره - 595
- پاسخ دیگری از مرحوم امام به کلام محقق ایروانی قدس سرهما - 596
- نقد کلام مرحوم امام قدس سره - 598
- اشکال دور در دخالت قصد در تحقق بیع با إعطاء 599
- پاسخ به اشکال دور 600
- آیا به مجرد ایصال ثمن و أخذ مثمن بدون صدق اعطاء، معاطات محقق می شود؟ 601
- راه های تصحیح معاملات مذکور علی فرض عدم صدق بیع 603
- اشاره 607
- تنبیه سوم: تمییز بایع از مشتری در معاطات 607
- چهار احتمال شیخ قدس سره - در تمییز بایع از مشتری در موارد عدم قرینه بر فعل و انفعال 609
- تنبیه چهارم: وجوه چهارگانه ی معاطات به حسب قصد متعاطیین 612
- اشاره 612
- اشاره 616
- بررسی وجه دوم (تملیک به إزاء تملیک) 616
- اشکال اوّل محقق نائینی قدس سره - بر وجه دوم 616
- اشاره 618
- اشکال دوم محقق نائینی قدس سره - بر وجه دوم 618
- نقد اشکال اوّل محقق نائینی قدس سره - 618
- احتیاج تملیک دوم به قبول در وجه دوم 619
- نقد اشکال دوم محقق نائینی بر وجه دوم 619
- اشکال محقق اصفهانی قدس سره - در مقابله ی بین تملیکین 620
- اشاره 620
- اشاره 621
- اشکال اوّل مرحوم امام بر کلام محقق اصفهانی قدس سرهما - 621
سید خویی قدس سره - می فرماید: این مجعولات گرچه از حیث آثار با هم اختلاف دارند، ولی در این که قوام همه ی آن ها به اعتبار محض است مشترکند.
بنابراین وجهی برای تقسیم این مجعولات شرعی یا عقلائی به حق و حکم وجود ندارد تا دنبال بیان فارق بین آن ها باشیم، بلکه همه ی آن ها حکم شرعی یا عقلائی است که برای مصالح خاصی بنابر مسلک عدلیّه که احکام تابع مصالح است اعتبار شده است.
ملاحظاتی بر کلام سید خویی قدس سره -
اوّلاً: فرمودید: از آن جا که قوام مجعولات شرعی و عقلایی به اعتبار محض است، پس حقیقت واحد دارند؛ گرچه از حیث آثار متفاوتند.
می گوییم: این کلام شما نظیر کلام بعض عرفا در وحدت شخصی وجود است که قائلند چون همه ی موجودات به وجود قائمند پس دارای یک حقیقتند و یک حقیقت (وجود) در همه ی هستی منبسط شده است؛ از وجود حق تعالی گرفته تا دون ترین موجودات، هر چند با کثراتی اعتباری در مقام تجلّی.
بنابراین همان اشکالی که خود شما بر نظریه ی وحدت شخصی وجود وارد کردید که معنای محصل و معقولی ندارد(1) یعنی این که بگوییم وجود واحد
1- التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الطهاره، ج2، ص81: القائل بوحده الوجود إن أراد أن الوجود حقیقه واحده و لا تعدد فی حقیقته و أنه کما یطلق علی الواجب کذلک یطلق علی الممکن، فهما موجودان و حقیقه الوجود فیهما واحده و الاختلاف إنما هو بحسب المرتبه، لأن الوجود الواجبی فی أعلی مراتب القوّه و التمام و الوجود الممکنی فی أنزل مراتب الضعف و النقصان و إن کان کلاهما موجوداً حقیقه و أحدهما خالق للآخر و موجد له، فهذا فی الحقیقه قول بکثره الوجود و الموجود معاً نعم حقیقه الوجود واحده، فهو مما لا یستلزم الکفر و النجاسه بوجه بل هو مذهب أکثر الفلاسفه بل مما اعتقده المسلمون و أهل الکتاب و مطابق لظواهر الآیات و الأدعیه، فتری أنّه (علیه السلام) یقول: «أنت الخالق و أنا المخلوق و أنت الرب و أنا المربوب» و غیر ذلک من التعابیر الداله علی أن هناک موجودین متعدِّدین أحدهما موجد و خالق للآخر، و یعبّر عن ذلک فی الاصطلاح بالتوحید العامِّی. و إن أراد من وحده الوجود ما یقابل الأول و هو أن یقول بوحده الوجود و الموجود حقیقه و أنه لیس هناک فی الحقیقه إلّا موجود واحد و لکن له تطورات متکثره و اعتبارات مختلفه، لأنه فی الخالق خالق و فی المخلوق مخلوق کما أنه فی السماء سماء و فی الأرض أرض و هکذا، و هذا هو الذی یقال له توحید خاص الخاص و هذا القول نسبه صدر المتألهین إلی بعض الجهله من المتصوفین، و حکی عن بعضهم أنه قال: لیس فی جبتی سوی اللَّه، و أنکر نسبته إلی أکابر الصوفیه و رؤسائهم، و إنکاره هذا هو الذی یساعده الاعتبار فان العاقل کیف یصدر منه هذا الکلام و کیف یلتزم بوحده الخالق و مخلوقه و یدعی اختلافهما بحسب الاعتبار. و کیف کان فلا إشکال فی أن الالتزام بذلک کفر صریح و زندقه ظاهره، لأنه إنکار للواجب و النبیّ (صلّی اللَّه علیه و آله و سلم) حیث لا امتیاز للخالق عن المخلوق حینئذ إلّا بالاعتبار، و کذا النبیّ (صلّی اللَّه علیه و آله و سلم) و أبو جهل مثلًا متّحدان فی الحقیقه علی هذا الأساس و إنما یختلفان بحسب الاعتبار. و أمّا إذا أراد القائل بوحده الوجود أن الوجود واحد حقیقه و لا کثره فیه من جهه و إنما الموجود متعدِّد، و لکنه فرق بیّن بین موجودیه الوجود و بین موجودیه غیره من الماهیّات الممکنه، لأنّ إطلاق الموجود علی الوجود من جهه أنّه نفس مبدأ الاشتقاق و أمّا إطلاقه علی الماهیات الممکنه فإنما هو من جهه کونها منتسبه إلی الموجود الحقیقی الذی هو الوجود لا من أجل أنها نفس مبدأ الاشتقاق و لا من جهه قیام الوجود بها حیث إن للمشتق إطلاقات فقد یحمل علی الذات من جهه قیام المبدأ به کما فی زید عالم أو ضارب لأنّه بمعنی مَن قام به العلم أو الضرب، و أُخری یحمل علیه لأنّه نفس مبدأ الاشتقاق کما عرفته فی الوجود و الموجود، و ثالثه من جهه إضافته إلی المبدأ نحو إضافه و هذا کما فی اللّابن و التامر لضروره عدم قیام اللبن و التمر ببائعهما إلّا أنّ البائع لما کان مسنداً و مضافاً إلیهما نحو إضافه و هو کونه بائعاً لهما، صح إطلاق اللّابن و التامر علی بائع التمر و اللّبن، و إطلاق الموجود علی الماهیات الممکنه من هذا القبیل، لأنه بمعنی أنها منتسبه و مضافه إلی اللَّه سبحانه بإضافه یعبّر عنها بالإضافه الإشراقیه فالموجود بالوجود الانتسابی متعدِّد و الموجود الاستقلالی الذی هو الوجود واحد. و هذا القول منسوب إلی أذواق المتألهین، فکأن القائل به بلغ أعلی مراتب التأله حیث حصر الوجود بالواجب سبحانه، و یسمّی هذا توحیداً خاصیاً. و لقد اختار ذلک بعض الأکابر ممن عاصرناهم و أصرّ علیه غایه الإصرار مستشهداً بجمله وافره من الآیات و الأخبار حیث إنّه تعالی قد أُطلق علیه الموجود فی بعض الأدعیه و هذا المدعی و إن کان أمراً باطلًا فی نفسه لابتنائه علی أصاله الماهیّه علی ما تحقّق فی محلّه و هی فاسده لأنّ الأصیل هو الوجود إلّا انه غیر مستتبع لشی ء من الکفر و النجاسه و الفسق. بقی هناک احتمال آخر و هو ما إذا أراد القائل بوحده الوجود وحده الوجود و الموجود فی عین کثرتهما فیلتزم بوحده الوجود و الموجود و أنه الواجب سبحانه إلّا أن الکثرات ظهورات نوره و شؤونات ذاته، و کل منها نعت من نعوته و لمعه من لمعات صفاته و یسمّی ذلک عند الاصطلاح بتوحید أخصّ الخواص، و هذا هو الذی حقّقه صدر المتألهین و نسبه إلی الأولیاء و العرفاء من عظماء أهل الکشف و الیقین قائلًا: بأن الآن حصحص الحق و اضمحلّت الکثره الوهمیه و ارتفعت أغالیط الأوهام، إلّا أنّه لم یظهر لنا إلی الآن حقیقه ما یریدونه من هذا الکلام. و کیف کان فالقائل بوحده الوجود بهذا المعنی الأخیر أیضاً غیر محکوم بکفره و لا بنجاسته ما دام لم یلتزم بتوال فاسده من إنکار الواجب أو الرساله أو المعاد. • فقه الشیعه، کتاب الطهاره، ج 3، ص148: حکم القائلین بوحده الوجود الاحتمالات- أو الأقوال- فی وحده الوجود أربعه: أحدها: و هو المسمّی عند الفلاسفه بالتوحید العامی ان یقال بکثره الوجود و الموجود، بمعنی أن یکون للوجود حقیقه واحده، بحیث لا تعدد فی أصل حقیقته، فیطلق علی الواجب و الممکن علی حدّ سواء، إلّا أن له مراتب مختلفه بالشدّه و الضعف، فالواجب فی أعلی مراتب القوه و الشدّه، و الممکن فی أدنی مراتب الضعف، و إن کان کلاهما موجودا حقیقه، و أحدهما خالق و الأخر مخلوق. و هذا القول لا یوجب الکفر و النجاسه، بل هو ما علیه أکثر الناس و عامتهم، بل مما اعتقده المسلمون، و أهل الکتاب و علیه ظاهر الآیات و الأدعیه، کما ورد فی بعضها: «أنت الخالق و أنا المخلوق، و أنت الربّ و أنا المربوب.» إلی غیر ذلک مما یدل علی تعدد الواجب و الممکن وجودا. ثانیها: و هو المسمّی عندهم بتوحید خاص الخاص أن یقال بوحده الوجود و الموجود فی قبال القول الأوّل، أی لیس هناک إلّا موجود واحد، إلّا أن له أطوارا مختلفه، و شئونا متکثره، فهو فی السماء سماء، و فی الأرض أرض، و فی الخالق خالق، و فی المخلوق مخلوق، و هکذا. و هذا القول نسبه صدر المتألهین إلی بعض جهله الصوفیّه، حتّی قال: إنّه لیس فی جبتی إلّا اللّه، و أنکر نسبته إلی أکابر الصوفیّه. و هذا القول مما لا یساعده العقل السلیم، بل لا ینبغی صدوره عن عاقل و کیف یلتزم بوحده الخالق و المخلوق، و یقال باختلافهما اعتبارا؟! إذ یلزمه القول بأن الواجب و النبی صلّی اللّه علیه و آله واحد غیر أنهما یختلفان بالاعتبار، کما أن النبی صلّی اللّه علیه و آله و أبو جهل- مثلا- کذلک. و هذا القول یوجب الکفر و الزندقه، لأنه إنکار للواجب حقیقه. ثالثها: و هو توحید خاصیّ أن یقال بوحده الوجود و کثره الموجود. و هو المنسوب إلی اذواق المتألهین، بزعمهم أنهم بلغوا أعلی مراتب التوحید. و المراد به: ان الموجود بالوجود الاستقلالی و الحقیقی واحد، و هو الواجب سبحانه و تعالی، و إطلاق الموجود علیه إنما یکون من جهه أنه نفس مبدء الاشتقاق، انما التعدد فی الموجود بالوجود الانتسابی، و هی الممکنات بأسرها، حیث أنها منتسبه إلی الموجود الحقیقی نحو انتساب، و لیست هی متصفه بالوجود حقیقه، لعدم قیام المبدء بها. فلا یکون إطلاق الموجود علی الممکن نظیر إطلاق العالم علی زید القائم به العلم حقیقه، بل ینسب إلی الموجود الحقیقی لقیام المبدء بغیره، کما فی اللّابن و التامر. ضروره عدم قیام اللّبن و التمر ببایعهما، غیر أن البائع لما کان مسندا و مضافا إلیهما نحو إسناد و إضافه من جهه کونه بایعا لهما صح إطلاق اللّابن و التامر علی بایعهما، فکذلک الحال فی إطلاق الموجود علی الممکن. و قد إختار هذا القول بعض الأکابر ممن عاصرناهم. و کان مصرا علیه أشدّ الإصرار. مستشهدا له بجمله من الآیات و الأخبار و قد أطلق علیه تعالی فی بعض الأدعیه انه الموجود. و هذا القول و إن کان باطلا فی نفسه، لابتنائه علی أصاله الماهیّه المقر فی محله بطلانها، إلّا أنه لا یوجب الکفر و النجاسه، لعدم کونه منافیا للتوحید، أو إنکارا لضروریّ الدین. رابعها: و هو توحید أخص الخواص. أن یقال بوحده الوجود و الموجود فی عین کثرتهما. و هذا إن أرید به الاختلاف بحسب المرتبه، و ان الموجود الحقیقی واحد، و هو اللّه سبحانه و تعالی، و باقی الموجودات المتکثره ظهورات نوره، و شئونات ذاته، لأنها رشحات وجودیه ضعیفه منه تعالی و تقدس فهو راجع إلی القول الأول. و إن أرید به أن الوجود مع فرض وحدته الحقیقیّه متکثر و متعدد بحسب المصادیق من دون رجوعه إلی اختلاف المراتب، فانا لم نتصوره إلی الان، و لم نتحققه مع کمال الدقه و التأمل. و قد صاحبت بعض العرفاء و أردت منه توضیح هذه المقاله صحیحه کانت أو فاسده فلم أ تحصل منه معنی معقولا، لأنه لا یخلو عن المناقضه. و مع ذلک فقد اختاره و حققه صدر المتألهین، و نسبه إلی الأولیاء و العرفاء من عظماء أهل الکشف و الیقین، مدّعیا: أن الان حصحص الحق، و اضمحلت الکثره الوهمیّه، و ارتفعت الأوهام. و لکن قد أشرنا إلی حقیقه الأمر فی ذلک، و أنه علی تقدیر یرجع إلی القول الأوّل، و علی التقدیر الأخر لیس له معنی محصل معقول. و کیف کان فهو لا یوجب الکفر، لعدم استلزامه إنکار الواجب تعالی و تقدس. • الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 2، ص299: اعلم أیها السالک بأقدام النظر و الساعی إلی طاعه الله سبحانه و الانخراط فی سلک المهیمیین فی ملاحظه کبریائه و المستغرقین فی بحار عظمته و بهائه أنه کما أن الموجد لشی ء بالحقیقه ما یکون بحسب جوهر ذاته و سنخ حقیقته فیاضا بأن یکون ما بحسب تجوهر حقیقتها هو بعینه ما بحسب تجوهر فاعلیتها فیکون فاعلا بحتا- لا أنه شی ء آخر یوصف ذلک الشی ء بأنه فاعل فکذلک المعلول له هو ما یکون بذاته أثرا و مفاضا لا شی ء آخر غیر المسمی معلولا یکون هو بالذات أثرا حتی یکون هناک أمران و لو بحسب تحلیل العقل و اعتباره أحدهما شی ء و الآخر أثر فلا یکون عند التحلیل المعلول بالذات إلا أحدهما فقط دون الثانی إلا بضرب من التجوز دفعا للدور و التسلسل فالمعلول بالذات أمر بسیط کالعله بالذات و ذلک عند تجرید الالتفات إلیهما فقط فإنا إذا جردنا العله عن کل ما لا یدخل فی علیتها و تأثیرها- أی کونها بما هی عله و مؤثره و جردنا المعلول عن سائر ما لا یدخل فی قوام معلولیتها- ظهر لنا أن کل عله عله بذاتها و حقیقتها و کل معلول معلول بذاته و حقیقته. فإذا کان هذا هکذا یتبین و یتحقق أن هذا المسمی بالمعلول لیست لحقیقته هویه مباینه- لحقیقه عله المفیضه إیاه حتی یکون للعقل أن یشیر إلی هویه ذات المعلول مع قطع النظر عن هویه موجدها فیکون هویتان مستقلتان فی التعقل إحداهما مفیضا و الآخر مفاضا إذ لو کان کذلک لزم أن یکون للمعلول ذات سوی معنی کونه معلولا لکونه متعقلا من غیر تعقل علته و إضافته إلیها و المعلول بما هو معلول لا یعقل إلا مضافا إلی العله فانفسخ ما أصلناه من الضابط فی کون الشی ء عله و معلولا هذا خلف فإذن المعلول بالذات لا حقیقه له بهذا الاعتبار سوی کونه مضافا و لاحقا و لا معنی له غیر کونه أثرا و تابعا من دون ذات تکون معروضه لهذه المعانی کما أن العله المفیضه علی الإطلاق إنما کونها أصلا و مبدأ و مصمودا إلیه و ملحوقا به و متبوعا هو عین ذاته فإذا ثبت تناهی سلسله الوجودات من العلل و المعلولات إلی ذات بسیطه الحقیقه النوریه الوجودیه متقدما عن شوب کثره و نقصان و إمکان و قصور و خفاء بری ء الذات عن تعلق بأمر زائد حال أو محل خارج أو داخل و ثبت أنه بذاته فیاض- و بحقیقته ساطع و بهویته منور للسماوات و الأرض و بوجوده منشأ لعالم الخلق و الأمر تبین و تحقق أن لجمیع الموجودات أصلا واحدا أو سنخا فاردا هو الحقیقه و الباقی شئونه و هو الذات و غیره و أسماؤه و نعوته و هو الأصل و ما سواه أطواره و شئونه و هو الموجود و ما وراءه جهاته و حیثیاته و لا یتوهمن أحد من هذه العبارات أن نسبه الممکنات إلی ذات القیوم تعالی یکون نسبه الحلول هیهات أن الحالیه و المحلیه مما یقتضیان الاثنینیه فی الوجود بین الحال و المحل. و هاهنا أی عند طلوع شمس التحقیق من أفق العقل الإنسانی المتنور بنور الهدایه و التوفیق ظهر أن لا ثانی للوجود الواحد الأحد الحق و اضمحلت الکسره الوهمیه و ارتفعت أغالیط الأوهام و الآن حصحص الحق و سطع نوره النافذ فی هیاکل الممکنات یقذف به علی الباطل فیدمغه فإذا هو زاهق و للثنویین الویل مما یصفون إذ قد انکشف أن کل ما یقع اسم الوجود علیه و لو بنحو من الأنحاء فلیس إلا شأنا من شئون الواحد القیوم و نعتا من نعوت ذاته و لمعه من لمعات صفاته فما وضعناه أولا أن فی الوجود عله و معلولا بحسب النظر الجلیل قد آل آخر الأمر بحسب السلوک العرفانی- إلی کون العله منهما أمرا حقیقیا و المعلول جهه من جهاته و رجعت علیه المسمی بالعله و تأثیره للمعلول إلی تطوره بطور و تحیثه بحیثیه لا انفصال شی ء مباین عنه فأتقن هذا المقام الذی زلت فیه أقدام أولی العقول و الأفهام و أصرف نقد العمر فی تحصیله- لعلک تجد رائحه من مبتغاک إن کنت مستحقا لذلک و أهله.