البیع بررسی گسترده ی فقهی بیع «اهمیت بیع، تعریف بیع و شماری از عقود، گستره ی بیع و افتراق آن از سایر عقود صفحه 111

صفحه 111

در میان لغویین هم فیومی در المصباح المنیر(1) این دو را با هم ذکر کرده است: «حق الشیء إِذَا وَجَبَ و ثَبَتَ». هم چنین ابن فارس در معجم مقاییس اللغه(2) حق را به «إحکام الشیء و صحته»(3) معنا کرده که می توان گفت ایشان هم به نوعی بین دو معنای ثبوت و وجوب تلفیق کرده که همان إحکام باشد؛ «حَقَّ الأمر» أی أحکم الامر.

منشأ پیدایش حق اعتباری و تفاوت آن با حق نفس الامری

به هر حال معنای لغوی حق ترکیبی از ثبوت و اولویت است. مُدرِک ثبوت و اولویت [برای متعلق حق] گاهی عقل نظری است؛ مانند (ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ)


1- المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج1، ص143: الْحَقُّ: خِلَافُ البَاطِلِ و هُوَ مَصْدَرُ (حَقَّ) الشَّی ءُ مِنْ بَابَیْ ضَرَبَ و قَتَلَ إِذَا وَجَبَ و ثَبَتَ و لِهَذَا یقَالُ لِمَرَافِقِ الدَّارِ (حُقُوقُهَا) و (حَقَّتِ) الْقیَامَهُ (تَحُقُّ) مِنْ بَابِ قَتَلَ أَحَاطَتْ بِالْخَلَائِقِ فَهِیَ (حَاقَّهٌ) و مِنْ هُنَا قِیلَ (حَقَّتِ) الْحَاجَهُ إِذَا نَزَلَتْ و اشْتَدَّتْ فَهِیَ (حَاقَّهٌ) أَیْضاً و (حَقَقْتُ) الأَمْرَ (أَحُقُّهُ) إِذَا تَیَقَّنْتُهُ أَوْجَعَلْتُهُ ثَابتاً لَازِماً و فِی لُغَهِ بَنِی تَمِیمٍ (أَحْقَقْتُهُ) بِالْأَلِفِ و حَقَّقْتُهُ بالتَّثْقِیلِ مُبَالَغَهً و (حَقِیقَهُ) الشَّی ء مُنْتَهَاهُ و أَصْلُهُ الْمُشْتَمِلُ عَلَیهِ و فُلَانٌ (حَقِیقٌ) بکذا بِمَعْنَی خَلِیقٍ وَ هُوَ مَأْخُوذٌ مِنَ الْحَقِّ الثَّابِتِ و قَوْلُهُمْ هُوَ (أَحَقُّ) بکَذَا یُسْتَعْمَلُ بِمَعْنَیَیْنِ أَحَدُهُمَا اخْتِصَاصُهُ بِذلِکَ مِنْ غَیْرِ مُشَارَکَهٍ نحوُ زَیْدٌ (أَحَقُّ) بِمَالِه أَیْ لَا حَقَّ لِغَیْرِهِ فِیهِ و الثَّانِی أَنْ یَکُونَ أَفْعَلَ التَّفْضِیلِ فَیَقْتَضِی اشْتِرَاکَهُ مَعَ غَیْرِهِ و تَرْجِیحَهُ عَلَی غَیْرِهِ کَقَوْلِهِمْ زَیْدٌ أَحْسَنُ وَجْهاً مِنْ فُلَانٍ و مَعْنَاهُ ثُبُوتُ الْحُسْنِ لَهُما و تَرْجِیحُهُ لِلْأَوَّلِ قَالَهُ الْأَزْهَرِیُّ و غَیْرُهُ و مِنْ هَذَا الْبَابِ. • أساس البلاغه، ص135: قال أبو زید: حَقَ اللّهُ الأمرَ حَقّاً: أثبته و أوجبَه.
2- معجم مقاییس اللغه سعی در پیدا کردن اصل و ریشه ی لغات دارد و بیان می کند که اولاً: این اصل صحیح است یا نه، و ثانیاً: آیا معنای اصل واحد است و برای یک معنا وضع شده یا این که متعدد و به نحو مشترک لفظی است. مثلاً درباره ی حق می گوید: «أصلٌ واحد» یعنی حق از ابتدا برای یک معنا وضع شده و اشتراک لفظی ندارد و اگر بعداً در معنای دیگری استعمال شده باشد، به مناسبت منتقل شده است.
3- معجم مقائیس اللغه، ج 2، ص15: حق الحاء و القاف أصلٌ واحد، و هو یدل علی إحکام الشی ء و صحّته. فالحقُّ نقیضُ الباطل، ثم یرجع کلُّ فرعٍ إلیه بجَوده الاستخراج و حُسْن التّلفیق و یقال حَقَّ الشی ءُ وجَبَ.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه